على (ع) در زمينه‏ى جنگ با مسلمانان خائن و از ميان بردن آنان در موارد متعددى از بصيرت و آگاهى خويش سخن گفته، از آن جمله فرموده است: الا و ان الشيطان قد جمع حزبه و استجلب خيله و رجله و ان معى لبصيرتى، ما لبست على نفسى و لا لبس على. آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را گرد آورده و سوار و پياده‏ ى خويش را به كار گرفته يعنى زمينه‏ ى فساد مهم را بر ضد اسلام و مسلمين مهيا ساخته است، اما من در اعمال خود آگاه و بصيرم، نه خودم خويشتن را به اشتباه افكنده ‏ام و نه دگرى مرا به خطا و اشتباه انداخته است. و در جاى ديگر فرموده است: انى لعلى يقين من ربى و غير شبهه فى دينى. من درباره‏ى پروردگار خويش بر يقينم و در دينم شبهه و ترديدى ندارم. اما دوستان على (ع) پيش از آغاز جنگ جمل، در حين جنگ و پس از پايان آن عقايد و نظريه‏ هاى متفاوتى داشتند: بعضى از آنان كه افكارشان پاك و منزه از اغراض شخصى بود و سخنان رسول گرامى را درباره‏ى على (ع) بخوبى در خاطر داشتند كمترين دودلى و ترديدى در آنان راه نيافت. اينان مكرر در مكرر با مختصر تفاوتى در عبارت، از پيشواى بزرگ اسلام راجع به پيوستگى كتاب و عترت مطالبى را شنيده بودند، از آن جمله فرموده بود: من دو امانت سنگين را بين شما به جاى مى‏گذارم: يكى كتاب خداست و آن ديگر عترتم يعنى اهل‏بيتم، تا وقتى كه به اين دو متمسكيد از گمراهى و ضلالت مصون و محفوظيد و اين دو از هم جدا نمى‏شوند تا در كنار حوض بر من وارد گردند. اين افراد باايمان و پاكدل مطمئن بودند كه گفتار و رفتار على (ع) بر وفق قرآن شريف است و به گفته ‏ى رسول گرامى اسلام آن‏ دو همواره با يكديگرند و هرگز قرآن و عترت از هم جدا نمى‏شوند.