بعضى از افراد بر اثر جنگ جمل و سپس جنگ نهروان و هزاران مسلمانى كه در آن دو جنگ كشته شدند آنقدر ناراحت و متالم گرديدند كه از دوستى على (ع) دست كشيدند، به حضرتش بدبين شدند، عمل آن جناب را ناروا تلقى نمودند و از آن حضرت قطع علاقه كردند. يكى از آن افراد مردى است كه سعيد بن مسيب مى‏گويد: او با ابن عباس ملاقات كرد و درباره‏ ى على (ع) سخنانى گفت و سرانجام مراتب ناراحتى خود را ابراز نمود و منويات خويشتن را به زبان آورد. عن سعيد بن المسيب قال: سمعت رجلا يسال ابن عباس عن على بن ابيطالب عليه‏السلام. فقال له ابن عباس: ان على بن ابيطالب صلى القبلتين و بايع البيعتين و لم يعبد صنما و لا وثنا، ولد على الفطره و لم يشرك بالله طرفه عين. مردى از ابن عباس درباره‏ى على (ع) پرسش نمود. ابن عباس در پاسخ، سوابق درخشان آن حضرت را در دين مقدس اسلام شرح داد. گفت: على (ع) آن مردى است كه بر دو قبله نماز گذارده و دو بار با پيشواى اسلام بيعت نموده و در طول ايام زندگى خود نه بتى پرستيده و نه صنمى را عبادت كرده است، او بر فطرت توحيد متولد گرديده و به قدر يك چشم بر هم زدن به خداى يگانه شرك نياورده است. مرد به ابن عباس گفت: من از تو اين مطلب را نپرسيدم، سوال من از اين امر بود كه على بن ابيطالب شمشيرش را به دوش گرفت، به بصره آمد و هزارها جمعيت را كشت، سپس به صفين رفت و در آنجا نيز عده‏ ى زيادى را كشت، آنگاه به نهروان آمد، جمعيتى كه در نهروان گرد آمده بودند همه مسلمان بودند، با آنان نيز جنگيد و همه را از ميان برد. ابن عباس به آن مرد گفت: آيا نزد تو على عالمتر است يا من؟ مرد گفت: اگر على (ع) نزد من عالمتر از شما مى ‏بود درباره ‏ى او از شما سوال نمى‏كردم. در اين موقع ابن عباس سخت خشمگين شد، به غضب آمد و به او گفت: مادرت به عزايت بنشيند، معلومات و اطلاعات من از على (ع) است و علم على از پيمبر گرامى اسلام است و معلم پيمبر ذات اقدس الهى است، پس علم نبى از خداوند است و علم على از پيمبر و علم من از على (ع) است و علم تمام اصحاب پيمبر اكرم نسبت به علم على (ع) همانند يك قطره در مقابل هفت درياست.