راغب مىگويد:
الحسد تمنى زوال نعمه من مستحق لها و ربما كان مع ذلك سعى فى ازالتها.
#حسد عبارت است از تمنى زوال نعمت از كسى كه استحقاق آن نعمت را دارد و چه بسا حسود، خود علاوه بر تمنى روانى، در زوال آن نعمت، سعى و كوشش مىنمايد.
حسد در جايى به كار برده مىشود كه محسود شايسته ى نعمتى باشد كه در اختيار دارد.
اگر كسى نعمتى را در دست دارد ولى شايسته و لايق آن نعمت نيست، تمنى زوال نعمت از دست او حسد خوانده نمىشود،
مثلا اگر دو نفر در راس دو موسسه قرار دارند،
يكى فنى و آن ديگر اقتصادى
و هر دو از آن رشته ها كمترين اطلاع علمى و مهندسى ندارند، ولى در راس آن دو موسسه قرار گرفتهاند،
كارمندان از عدم صلاحيت آن دو رئيس همواره رنج مىبرند و در دل تمنى دارند كه نعمت رياست از دست آنان خارج شود و به اهلش محول گردد،
در این صورت نمىتوان به این گفت حسد و تمنى كارمندان،
چرا که تحقق يافتن چنين تمنى، آن دو موسسه را از خطر نابودى مىرهاند و آن طور كه بايد به دست افراد لايق به نفع جامعه اداره مىشود و كشور از آن دو موسسه بهرهمند مىگردد.