نقل است آیت الله نخودکی اصفهانی در دوران نوجوانی اش می فرماید: هر گاه میوه یا ماکولی شیرین می خورم در باطن می گویم: "الهی!اذقنی حلاوه ذکرک و مناجاتک" (خدایا! شیرینی ذکر و مناجات خودت را بر من بچشان) گویند ایشان در هوای برفی شب به رکوع می رفت و رکوعش به درازا می کشید، پس از ساعتی دیدند برف بر پشت وی نشسته و تصور شد یخ زده است،به نزدیکش می روند و می بینند مشغول ذکر گفتن است ،پس از اتمام نماز می فرماید: فکر می کنید مناجات با معبود به اندازه چند تکه چوب مرا گرم نمی کند؟! اگر آیت الله ملکی تبریزی در قنوت نماز وتر می گفت: "صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن " و پس از آن نماز صبح را موقع اذان شروع و نزدیک طلوع آفتاب تمام می کرد، بارقه ای از این ذوق، کام جان وی را مشتاق راز گویی و نیاز خواهی در محضر معبود کرده بود و اکثر اهل معرفت که ساعتها سر بر سجده می نهند آنان نیز ذوق عبادت را چشیده اند. در حالات" اویس قرنی" نقل شده است که شبها را تقسیم کرده بود و می گفت: هذه لیله الرکوع، هذه لیله السجده ،و شب تا سحر در رکوع و سجده بود. علامه حسن زاده آملی نیز می گوید:در دوران جوانی می گفتم : امشب تا سحرگاه به سجده می روم و مشغول سجده می شدم و صبح در منتهای نشاط و ابتهاج بدون ذره ای خستگی به درس می رفتم.  @sahife2