ممكن است كسانى با وسوسه ‏ى خود، شخص برافروخته را از كظم غيظ بازدارند و به وى بگويند: سكوت و خاموشى شما موجب ذلت و خوارى است. براى اينكه خود را از آن وضع موهن برهانى لازم است غيظت را برون افكنى و از كسى كه آزارت داده و به خشمت آورده انتقام بگيرى نه اينكه او را به حال خودش واگذارى و خود را تحقير نمايى. اين وسوسه مى‏تواند سد راه كظم غيظ شود، او را از فرونشاندن هيجان درونى بازدارد، و به اعمال غضب و انتقامجويى وادارش نمايد، مگر آنكه خودش شخص فهميده و دانايى باشد، به سخن وسوسه‏گران اعتنا نكند، و خويشتن را در آتش انتقام نيفكند، يا آنكه با فرد انديشمند و خيرخواهى دوست باشد، آن عالم، مصلحت او را تذكر دهد و به كظم غيظ تشويقش نمايد و از دست زدن به كارهاى خطرناك منعش كند و اگر هيچ يك از اين دو نباشد، بعيد نيست كه وسوسه ‏ى افراد نادان او را به پرتگاه سوق دهد و به گناه آلوده‏اش نمايد. در زمان ائمه ‏ى معصومين عليهم‏السلام اين قبيل وسوسه‏ها كم و بيش از ناحيه‏ى افراد نادان القا مى‏شد و دوستداران اهل‏بيت براى تشخيص وظيفه، مطلب را با حجت خدا به ميان مى‏گذاردند و امام با يك جمله آنان را راهنمايى مى‏نمود و مصلحتش را خاطرنشان مى‏ساخت. مردى به امام صادق (ع) عرض كرد: بين من و خانواده‏اى بر سر موضوعى منازعه روى داده، من مى‏خواهم نزاع را ترك گويم، اما به من گفته مى‏شود كه ترك نزاع براى تو ذلت است. امام (ع) با عبارتى كوتاه فرمود: ذليل ظالم است، يعنى به وسوسه‏ها اعتنا نكن و به نزاع و درگيرى خاتمه ده.