انس با صحیفه سجادیه
#فرهنگ_کتاب_خوانی 📚 #کتاب «سر بر خاک دهکده » روایت یک نویسنده خانم از #پیاده‌روی #اربعین و #زیارت
👌بخشی از کتاب سر بر خاک دهکده 👈ما دهه شصتی ها توی صف بزرگ شده‌ایم و در این رشته تخصصی برای خودمان کسی هستیم! همه آن سال ها که من دوران جنینی و نوزادی و نوپایی و خردسالی را می گذراندم، بابا جبهه بوده و من و مامان دوتایی صف های مختلف را با استقامت خودمان از پا درآورده ایم. اما تا حالا صف سیم کارت نایستاده بودم که آن را هم الحمدلله تجربه کردم. نوبتم که می‌رسد یکی اطلاعات پاسپورتم را توی تبلتی وارد می‌کند و همان تبلت را بلند می‌کند و بدون اینکه اجازه بگیرد از صورتم عکس می‌گیرد. از مراحل خرید است گویا! یکی هم پول را می‌گیرد و بسته سیم کارت را تحویل می‌دهد. چند نفر سرپا بین مردم می چرخند و سیم کارت های جدید را برای آن‌ها که مایلند توی گوشی می اندازند و چک می‌کنند که فعال شده باشد. خودم را به اولین نمونه از آن‌ها می رسانم. سرش شلوغ است. خودم سنجاق ته گرد دارم. سیم کارت را می‌اندازم و می‌دهم که فقط فعالش کند. به محض فعال شدن اینترنت چشمان مرد از تعجب گرد می‌شود. چند لحظه طول می‌کشد که بدانم چه اتفاقی افتاده. تلگرام گوشی من از دهم اردیبهشت که فیلتر شده تا این لحظه که ششم آبان نود و هفت است باز نشده. اینجا که دیگر تلگرام فیلتر نیست، به محض اتصال به اینترنت بالای هزار پیام روی آن آمده! مامور فعالساز در حالی که گوشی ام را پس می‌دهد، با دست اشاره می‌کند به تلگرام و می خندد. لابد فکر کرده این همه پیام در همین یک و نیم ساعتی که توی هواپیما بوده‌ام آمده و احتمالا من خیلی آدم خفنی هستم که دوستان و هوادارانم در هر ساعت برایم هزاران پیام می‌فرستند!