✳️در اين جا سؤال مهمى پيش مى آيد و آن اين که : مفهوم اين گفتار امام (عليه السلام) اين است که حکميّت را با ميل و رضاى باطنى و طبق وظيفه شرعى پذيرفته است در حالى که از خطبه هاى متعدّدى در «نهج البلاغه» برمى آيد که حکميّت را بر امام (عليه السلام) تحميل کرده اند و امام (عليه السلام) از اين تحميل سخت ناراحت بود، اين دو چگونه با هم سازگار است ؟ ✳️در پاسخ اين سؤال، بايد گفت : امام هرگز مخالف مسأله حکميّت نبود، امام (عليه السلام) در واقع بر دو نکته پافشارى داشت : نخست اين که : بلند کردن قرآنها بر سر نيزه ها تنها مکر و فريب و توطئه براى جلوگيرى از پيروزى لشکر امام (عليه السلام) در آخرين لحظات و ايجاد اختلاف و نفاق در لشکر امام (عليه السلام) بود و گر نه شاميان هرگز آماده پذيرش حکميّت قرآن نبودند و به تعبير امام (عليه السلام) نه اهل دين بودند و نه اهل قرآن ديگر اين که امام (عليه السلام) با انتخاب فرد نادان و بى خبرى همچون «ابو موسى اشعرى» براى ارجاع به قرآن مخالف بود، بنابراين هيچ گونه تضادّى ميان محتواى اين خطبه، و خطبه هاى ديگر نهج البلاغه نيست. شاهد اين موضوع اين است که : فرزند برومند امام (عليه السلام) نيز در روز «عاشورا» طبق نقل مقاتل، قرآن را گرفت و بر سر گذارد و در برابر لشکر کوفه ايستاد و گفت : «يا قَوْمِ إنَّ بَيْنِي وَبَيْنَکُمْ کِتَابُ اللهِ وَسُنَّةُ جَدِّي رَسُولِ اللهِ; اى قوم : حاکم در ميان من و شما قرآن و سنّت جدّم رسول الله باشد»