پيمبران الهى و جانشینان بر حقشان علاقه‏مند بودند كه مفاسد اجتماعى را براندازند و مردم را به راه صلاح و رستگارى سوق دهند، ولى در هر عصر، افراد مخالف و مزاحم وجود داشتند كه سد راه اصلاح جامعه مى‏شدند و پيمبران مى‏دانستند كه در نيل به هدف انسان‏سازى خود موفقيت كامل نخواهند داشت، ولى از فعاليت دست نمى‏كشيدند و زبان حال همه ‏ى آنان مانند زبان قال حضرت شعيب بود كه مى‏فرمود: ان اريد الا الاصلاح ما استطعت. من به قدر تواناييم اراده دارم در اصلاح جامعه مجاهده كنم.