2 *️⃣ حضرت آیت الله گلپایگانی: منبر را درک کرده بودم. ایشان انسان جالب و روحانی وارسته ای بود و نفوذ کلام عجیبی داشت. *️⃣ شهید محراب آیت الله : مردم! تا حاج شیخ غلامرضا را در یزد دارید، منتظر گرفتاری نباشید؛ ایشان حلّال مشکلات است و به واسطه ی ایشان برکات خدا بر شما نازل است. ایشان مشکلات و مهمّات مردم را کفایت می کند و دعای ایشان مستجاب می شود. *️⃣آیت الله : حاج شیخ مجتهد بود، امّا برای تبلیغ اسلام و ارشاد مردم به روستاها می رفت و برای گسترش دین تلاش می کرد. *️⃣ آیت الله : حاج شیخ غلام رضا کوچه بیوکی… از علمای یزد؛ کتابی به نام تندیس پارسایی در احوالاتش نوشته اند. ایشان تا سن ۹۰ سالگی هم منبر می رفت. عمده مطالب منبرش آیات قرآن و نکات تفسیری بود و گاهی یکی دو تا شعر می خواند، منبر ایشان را در یزد از زمان کودکی به یاد دارم. این شعر را مکرر از ایشان شنیدم: که آن را با یک حالی روی منبر می خواند: گر کسان قدر می بدانندی شب نخفتی و رز نشانندی خود مرحوم شیخ وقتی این شعر را می خواند، بعد با آن حالش این آیه را تلاوت می کرد: (تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عُن الْمَضاجِعِ…) *️⃣ آیت الله جعفر : واقع این است که سخن گفتن درباره ی عارف وارسته، حضرت آیت الله شیخ غلام رضا یزدی در حدّ من نیست و ایشان خیلی بالاتر از این حرف هاست، معرف باید اجلی از معرّف باشد؛ در حالی که ایشان بالاتر هستند و شاید برای من زبان درازی است که در مورد ایشان سخن بگویم، چون ایشان به تمام معنا «رضا» به رضای حق بود. ما این چنین شخصی را در اجتماع کم دیده ایم. این ها انسان هایی هستند پیامبر گونه که خود را کشته اند و رضای حق را برگزیده اند. ایشان با تمام کمالات و تقوای والا، توجّه زیادی به امر تبلیغ داشت. نمی گفت که من مرجع دینی مردم این استان هستم و از لحاظ علمی اجتهاد دارم و منبر در شأن من نیست، بلکه منبر را برای هدایت مردم یک هدف می دانست. من مفهوم «آیت الله» را مدتی که در یزد بودم در این شخص مجسّم می دانستم. گرامی باد تولدش، گرامی باد در گذشتش و ان شاء الله در آینده جزء علمایی خواهد بود که ما را شفاعت می کند. *️⃣استاد محمّدرضا : یاری، مرحوم حاج شیخ غلامرضا یزدی، چند سالی تابستان ها به مشهد مقدّس مشرّف می شدند، و شب ها نماز مغرب و عشا را – به جماعت- در صحن آزادی (صحن نو) برگزار می کردند. پدر این جانب (مرحوم عبدالوّهاب حکیمی) که از مریدان ایشان بود، مرا که نوجوان بودم، با برخی از دوستان و همکارانش به نماز ایشان می برد. جمعی از بازاریان و تجار یزدی ساکن مشهد و محترمین دیگری نیز- از سر ارادت- به جماعت ایشان ایشان حاضر می شدند.پس از نماز به منبر می رفتند. و به روش خاص خود مختصری موعظه می فرمودند: منبری بسیار با حال و حالت بود و شامل نکته ها و معرفت ها، و به فرموده ی خود ایشان:«یادآوری مبدأ و معاد که عمده ی وظیفه ی پیغمبران(ع) است و فطرت بنی آدم گواه بر این دو است» گاه در مقام ترغیب به استفاده از عمر و به خصوص از شب و شب زنده داری با کلماتی مؤثر سخن می گفتند، و این بیت را با لحنی خاص می خواندند: گرکسان قدر می بدانندی شب نخفتی و رز نشانندی منبع ( اینجا ) 🆔 @sahife2