اما رقیه فقط پای برادر را چون تنه‌ی درخت سروی در آغوش، به سینه‌اش میفشرد. خم شد خواهر را به نیم حرکتی به آسمان چشمانش نزدیک کرد، وداع جان گداز تر میشود.