بررسی و نقد یک گزارش مشهور در مورد شهادت حضرت عباس (علیه السلام)
انچه که در قسمت قبل بیان شد اخبار و گزارش های منابع متقدم درباره چگونگی مبارزه و شهادت حضرت ابو الفضل (علیه السلام ) بود
اما برخی منابع متاخر گزارش های دیگری نیز آورده اند که دارای سندی و محتوایی می باشد
از جمله این اخبار ی است که علامه مجلسی آن را نقل کرده و از آن چنین تعبیر کرده است (در برخی از تالیفات اصحاب ما آمده است )
داستان به این شکل نقل شده:
علامه مجلسی گويد: در بعضى از تأليفات علماى شيعه نقل شده: هنگامى كه عباس عليه السلام تنهائى حضرت ابى عبد الله الحسين را ديد بحضور آن حضرت آمد و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مىدهى؟ امام حسين عليه السلام بعد از اينكه گريه شديدى كرد فرمود:
يا اخى! انت صاحب لوائى، و اذا مضيت تفرق عسكرى
يعنى اى برادر! تو پرچمدار من هستى، هنگامى كه شهيد شوى لشكر من متفرق خواهند شد. عباس عليه السلام گفت: سينهام تنگ شده و از زندگى خسته شدهام.
ميخواهم از اين گروه ستمكيش خونخواهى كنم.
امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. عباس بسوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود. ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند:
العطش! العطش! حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه
فرات گرديد. تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگمرد را محاصره و تير باران كردند. ولى او لشكر را شكافت و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت آمد و آب را ريخت. پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمهها گرديد. دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند. حضرت عباس عليه السلام با آنان كارزار كرد تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد. آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت. ناگاه تيرى به طرف آن بزرگمرد آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت. سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد و فرياد زد: يا اخا ادركنى. وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد و عباس را بخيمه برد هنگامى كه حضرت قمر بنى هاشم شهيد شد امام حسين فرمود:
الان انكسر ظهرى و قلت حيلتى
يعنى الان پشتم شكست و راه چارهام قليل و اندك شد
(ترجمه [جلد 45 بحار الأنوار) ؛ ؛ ص62)
نقد این جریان:
نقد از حیث منبع:
با بررسی و مقایسه ای که صورت گرفت روشن شد که علامه مجلسی خبر یاد شده را به احتمال قوی ازکتاب منتخب فخر الدین طریحی (1085) با تلخیص و اقتباس نقل کرده است
اما در باره منبع طریحی باید گفت که به نظر می رسد یکی از منابع وی(اگر نگوییم تنها منبع) در نقل گزارش یاد شده کتاب روضة الشهداء ملاحسین کاشفی (910ق)است که در سال های آغازین قرن دهم نگاشته شده است و به احتمال قوی طریحی این گزارش را از این کتاب گرفته و با تعریب و اندکی آن را آورده است .از آن پس گزارش یاد شده به سبب جنبه حزن انگیز و گریه آور آن و بار احساسی و عاطفی اش،به محافل و مجالس روضه خوانی و به بسیاری از مقتل های معاصر راه یافته است
**نتیجه :اگر چه این خبر محتوای روضه مشهور امروزی را در بر دارد که حضرت عباس (علیه السلام )چون به آب دست یافت ،خواست آب بنوشد ، اما یاد تشنگی برادرش حسین(علیه السلام ) و اهل بیت او افتاد و نیز حضرت حامل مشک آب بود که چون دو دستش قطع شد،مشک را به دندان گرفت
اما این گزارش با تمام مشهور بودن و جا افتادن آن به عنوان بخشی مهمی از گزارش مصیبت شهادت حضرت عباس (علیه السلام ) در مجالس عزاداری بدون سند معتبر است .
*نقد از حیث محتوا :
داستان ذکر شده از بحار از نظر محتوا نیز اشکلات و نارسایی هایی دارد . به عنون نمونه :
1)در آغاز گزارش،از قول امام حسین (علیه السلام ) در پاسخ حضرت عباس (علیه السلام) برای به میدان رفتن، نقل شده است که امام فرمود:«تو پرچم دار من هستی؛ اگر تو بروی ،سپاه من پراکنده می شود»
نقد:
ناقل چنین خبری توجه نداشته است که همه گزارش های تاریخی بر این نکته اتفاق دارند که زمان به میدان رفتن بنی هاشم و از جمله حضرت عباس ( علیه السلام )،پس از به میدان رفتن و شهادت تمام یاران امام حسین (به جز سوید بن عمرو که پس از شهادت امام حسین شهید شد)بوده است بنابر این از یاران (غیر هاشمی )امام ،کسی باقی نمانده بود که با شهادت حضرت عباس
(علیه السلام ) پراکنده شود