❓❓پرسش: آیا برادران و خواهران امام حسن(ع) میدانستند که «جعده» امام حسن(ع) را زهر داده است؟ آیا «جعده» در آن هنگام در خانه امام حضور داشت یا فرار کرد؟ اگر حضور داشت، چگونه با او برخورد کردند؟
❓❓پاسخ: بیان روایات درباره این که اهل بیت امام مجتبی(ع) میدانستند که چه کسی حضرت را مسموم کرده، متفاوت است، که به آنها اشاره میشود:
1ـ از امام صادق(ع) نقل شده که امام مجتبی(ع) به اهل بیت خود فرمود: «با مسموم شدن از دنیا میروم»، پرسیدند: چه کسی این کار را انجام میدهد؟ امام فرمود: همسرم جَعْدَه، دختر اشعث بن قیس. معاویه او را فریب داده و او را وادار میکند که این عمل را انجام دهد.
به امام گفتند: او را از خانهات بیرون کن و از خویشتن دور نما، امام فرمود: چگونه او را از خانه بیرون کنم، در حالی که تا کنون کاری انجام نداده، افزون بر این او نزد مردم دارای عذر و بهانه میشود (مردم میگویند: چرا امام مجبتی همسر خود را بدون این که کاری انجام دهد، از خانه بیرون نمود؟!) بعد از مدت زمانی معاویه مبلغ زیادی پول همراه با نوشیدنی مسموم، برای جعده فرستاد و به او وعده داد که اگر امام مسموم نماید او را به عنوان همسر یزید بر میگزیند. جعده امام مجتبی(ع) را مسموم کرد و معاویه هم به وعده خود عمل نکرد!(1)
2ـ از روایات استفاده میشود که اهل بیت(ع) امام مجتبی(ع) در زمان شهادت حضرت، از چگونگی شهادت و مسمومیت حضرت توسط «جعده» آگاه نبودند. چون زمان شهادت امام مجتبی(ع) فرا رسید، امام حسین(ع) بر بالین حضرت آمد و امام مجتبی(ع) فرمود: مرا مسموم کردهاند! امام حسین(ع) پرسید: چه کسی تو را مسموم کرد؟ امام مجتبی(ع) با گفتن مطالبی، از بردن نام «جعده» یا اشاره به او خودداری نمود. در روایتی آمده که امام مجتبی(ع) به امام حسین (ع)فرمود: میدانم چه کسی مرا مسموم کرده و این توطئه توسط چه فردی انجام شده است، ولی تو را به حقّی که بر تو دارم، سوگند میدهم، که در این باره از من نپرسی (تحقیق و تفحص نکنی که توسط چه فردی مسموم شدهام».(2)
به نظر میرسد دیدگاه دوم صحیحتر باشد، چون گروه زیادی از مورخانِ معتبر شیعه آن را نقل کردهاند.
البته بعدها روشن شد که امام مجتبی(ع) را مسموم کردهاند. در زمان مسموم شدن امام «جعده» در خانه حضرت بود. بعد از شهادت امام، او را از خانه حضرت بیرون نکردند.
📚📚پینوشتها:
1ـ بحار الانوار، ج 44، ص 153 ـ 154.
2ـ همان، ص 156؛ علامه طبرسی، تاج الموالید فی موالید الائمه ووفیاتهم، ص 102؛ مصنّفات، شیخ مفید، ج 2، ص 16 ـ 17.