🔺امشب مهمونتون می کنم به غزلی از حضرت امام روح الله 💠 جام جان دَر دلم بود که جان دَر ره جانان بدهم‏ ‏‏جان ز من نیست که در مقدم او جان بدهم‏ ‏‏جام می ده که در آغوش بُتی جا دارم‏   ‏که از آن جایزه بَر یوسف کنعان بدهم‏ ‏‏تا شدم خادم درگاه بُت باده فروش ‏  ‏به امیران دو عالم هَمه فرمان بدهم‏ ‏‏از پریشانی جانم ز غمش باز مپرس‏  ‏ سَر و جان دَر ره آن زلف پریشان بدهم‏ ‏‏زاهد! از روضۀ رضوان و رُخ حور مگوی‏   ‏خَمِ زُلفش نه به صَد روضۀ رضوان بدهم‏ ‏‏شیخ محراب! تو و وعدۀ گلزار بهشت‏ ‏‏غمزۀ دوست نشاید که من ارزان بدهم‏ 📚دیوان حضرت امام ، جام جان @sajjad_rostampour