‌ همسر یـکی از جانبازهایی که دستاشم مشکل پیـدا کرده بود، و خوب تکون نمیخـورد تعریــف میـکرد می گفت : یه بـار همسـرم تـوی حیــاط از روی ویلچــر با صـورت خورد زمیــن بعد که من دویـدم و از روی زمیـن بلنـدش کردم دیـدم داره مثل ابـر بهار گریــه میکنــه با تعجب بهش گفتــم حاجی شما توی ایـن سالهای مجروحیتـت یه بار آخ نگفتی چی شده؟؟! گفتش: نمیدونستم زمیــن خوردن با صــورت اینـقدر درد داره😔💔 "یا ابوالفضـل العبــاس ..." @salambarebrahimm