🌹 خاکریز خاطرات (روزهداری در اسارت)
✅ روزه گرفتن ما اکثر سربازان عراقی را که به هر نحو آنها را از توجه به خود و خدا دور کرده بودند، برانگیخته بود.
🌙 یک شب، موقع سحر، مشغول سحری خوردن بودیم و داشتیم غذای شب قبل را که برای سحری نگه داشته بودیم، میخوردیم که چشم مان خورد به یکی از نگهبانان که بهت زده از پنجره چشم به ما داشت.
‼️ از فرط تعجب دست روی دست میکوبید.
❓ صبح همان روز وقتی که بچهها او را دیدند علت تعجباش را از او پرسیدند.
⁉️نگهبان عراقی با همان حالت تعجباش جواب داد: «نه! مگر میشود؟
من و امثال من در اینجا با اینکه سه وعده غذای خوب میخوریم،
آب سرد مینوشیم و سیگار میکشیم، باز هم همیشه احساس گرسنگی و ضعف میکنیم،
آن وقت چگونه امکان دارد شما در این گرمای سوزان، با این غذای کم و یک لیوان آب، بتوانید ۱۷-۱۸ ساعت طاقت بیاورید و روزه بگیرید!»
🎤 راوی آزاده: حمید عیوضیان