حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
استادِ سردار...! 🔸برش اول: حاج قاسم سلیمانی رحمة الله علیه: «چگونه لبی بخندد که عارف ما، عاشق ما، مخلص ما، حسین آقای ما نباشد. از حسین که تشییع کردید، حسینی که بدنش پاره پاره بود. حسین آقای ما، حسین مخلصی که هیچ گوشه ای از بندنش را پیدا نمی کردی که جای زخم بر آن نباشد. حسینی که با زخم تازه به جبهه برگشت. حسین باوفا، حسین ایثارگر، حسین مخلص، حسین عارف...»؛ «حسین از اولیای الهی بود. برجسته بود»؛ «حسین در ظاهر و باطن یک عبد به معنی حقیقی کلمه بود. بنده حقیقی خدا بود». 🔹برش دوم: حاجی اول کتاب«نخل سوخته» نوشت: «حسودی ام می شود این کتاب را کسی دیگر بخواند و حسین را بیشتر از من دوست داشته باشد. می خواهم او تنها در قلب من باشد، همه سرمایه ام دوستی اوست؛ حسین عزیز من؛ عشق حسین فاطمه در قلب من ابدی است. مطمئنم هر عارف وارسته پیر مورد احترامی که این کتاب را بخواند سر به بیابان می گذارد. برادرتان قاسم سلیمانی». 🔸برش سوم: چند نفر از فرماندهان سپاه مشرف شده بودند خدمت یکی از عرفا. از چیزهای مختلفی پرسیده بودند تا اینکه رسیده بودند به اسم قاسم سلیمانی. ایشان فرموده بود: «ایشان وصل است به عالم بالا. استاد دارد». برای شناخت استادش گزینه هایی که در ذهنشان بود را مطرح کرده بودند. ایشان فرموده بود: «نه یک شهید به نام حسین یوسف الهی». 📚سلیمانی عزیز، ص ۱۶۷ و ۲۲۶٫ 📚حاج قاسم،ص ۶۹ و ۷۹. 💐در سالرور شهادت محمدحسین یوسف الهی رحمة الله علیه به روح ملکوتی و لطیف صلواتی هدیه بفرمائید. @salavatnameh