18.36M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
می‌بینی و ساکتی...؟! ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا 🌹هر وقت که رمز عملیات را حاج حسین خرازی از بیسیم اعلام می کرد، مصطفی حال و هوای روحی اش عوض می‌شد. صدای یا زهرا که از بیسیم اعلام می‌شد، مصطفی دل تو دلش نبود، راه می‌رفت در سنگر و گریه می‌کرد. گاهی اوقات آن قدر منقلب می‌شد که بلند بلند گریه می کرد و مدام می‌پرسید، حاج حسین[عملیات] چطور شد؟ مدام صلوات می فرستاد و دعا می‌کرد، بچه ها به راحتی خط را بشکنند. بیسیم چی که هاج و واج مانده بود و او را نگاه می‌کرد یک مرتبه با دستی که به سینه اش زد به خودش آمد مصطفی بود که با گریه می‌گفت: مگر نمی بینی بچه ها دارند عملیات می کنند؟ چرا حاج آقا؟ پس چرا ساکتی؟ چه کنم؟ صلوات بفرست! نیم ساعت بعد صدای بیسیم چی بلند شد که می گفت فرمانده گردان می‌گوید: خط شکسته شد. صدای گریه مصطفی هر لحظه بلندتر می‌شد. 📚راهی به آسمان، ص ٣٠ و ٣١. 🌹در قرارگاه وقتی کار گره می‌خورد مصطفی بلند می‌شد و می گفت الان یک روضه می‌خوانیم و با توسل گره کور را باز می‌کنيم، وقتی صدای گریه فرماندهان بالا می‌گرفت، مصطفی نام حضرت زهرا را می آورد و از او طلب گره گشایی می‌کرد. به حل شدن مشکلات هم یقین داشتند، مجلس توسل مصطفی کارشان را درست کرده است. 📚همان، ص ۴٠. 👌نکته: در فیلم فوق، علت ارادات شهید ردانی پور ره به صدیقه طاهره سلام الله علیها و برای ازدواج باید به چه کسی متوسّل شد، قابل توجه است. 💐در سالروز شهادت حجت‌الاسلام مصطفی ردانی پور ره به نیابت از ایشان به پیشگاه صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمائید. @salavatnameh