به برکت تولّی و تبّری شد مهمان مخصوصِ حق تعالی! حاج احمد آسودگان: در سال ۱۳۷۵ چند ماهی در مکه بودم، تا به امور مربوط به زائران رسیدگی نمایم، اتفاقا در همان ایام، کعبه را به خاطر احتمال ریزش سنگها تعمیر می کردند. من نیز مانند بسیاری، آرزوی دیدار از درون کعبه را داشتم، پس چند بار به مسؤول تعمیر کعبه مراجعه کرده، تا شاید اجازه دیدن داخل کعبه را بدهد، ولی او چنین نکرد، پس ناامید شده و با ناراحتی با خویش چنین حديث نفس کردم که: چرا به سراغ اینها بروم و از آنان تقاضا کنم، به نزد خود خدا رفته و از او چنین تقاضایی میکنم! آنگاه تصمیم گرفتم با فرستادن چهارده هزار صلوات و چهارده هزار لعن بر مخالفین اهل البيت و در طی طواف های پی در پی به این خواسته خویش دست یابم. روزی حدود ۲۲۰ طواف انجام دادم، تا توانستم تمام آن صلواتها و تبری جستن ها را به پایان برم، پس بسیار خسته شده و در کنار یکی از ستونهای مسجد به استراحت پرداختم. نمیدانستم که آیا این توسل و اعمال من اجابت شده است، یا خیر؟ ناگهان در یک لحظه متوجه شدم که کلیددار کعبه به سراغ من میآید، ابتدا نگران شدم که شاید او از حضور هر روز من در مسجدالحرام پی برده که من بطور غیر قانونی چند ماه است که در مکه هستم. پس برای بازجویی و دستگیری من به سراغم می آید. بنابراین با اضطراب و نگرانی منتظر رسیدنش شدم. اتفاقا در همان لحظه دختر کوچکم از طرف دیگر به سویم دوید، من نیز برای آن که خود را به بیراهه بزنم، روی خود را به سوی دخترم کرده و او را به آغوش کشیدم. همزمان با به آغوش افتادن دخترم، کلیددار کعبه نیز به نزد من رسید، پس به ناچار از جای برخاسته و با او سلام و احوالپرسی کردم، او ناخودآگاه متوجه چادر عربی دخترم شد، از من از علت پوشش آن با وجود عرب نبودن پرسید، وقتی به او گفتم که او چادر عربی را بسیار دوست دارد، سخت خوشحال شد و گفت: ببین این دختر تو چه می خواهد؟ بدون اختیار گفتم: او دوست دارد که به داخل کعبه رفته و نماز بگذارد! و واقعا نیز چنین بود، دخترم چنین می گفت و دوست می داشت، پس او نگاهی عجیب به دخترم انداخت و به من گفت فردای آن روز در همان ساعت به نزدش رفته تا او ما را به داخل کعبه ببرد. فردا سر ساعت حاضر شده و با دخترم به داخل کعبه رفتیم، کسان دیگری نیز داخل کعبه می شدند، ولی پس از دو رکعت نماز گذاردن، بلافاصله با دستور کلیددار کعبه باید خارج می گردیدند، ولی او خود، ما را به گوشه ای از کعبه برد و گفت: اینجا جایی است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نماز گذارده است، پس شما اینجا هرچقدر می خواهید، نماز بگذارید.در حالی که چنین نبود، آن مکان، مکان تولد امیرمؤمنان حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام بود. باری! من و دخترم ساعتی را در درون کعبه گذرانیدم. شیرینی و حلاوت نماز گذاردن در آن واقعأ وصف ناشدنی است. بالاخره از او خداحافظی کرده و بیرون آمدیم. عزیزی پس از شنیدن این جریان به من چنین گفت: «خداوند به جای آن صلواتها نماز داخل کعبه را نصیب شما کرد و به جای آن «تبری» جستن ها، توفیق نماز گذاردن در محل تولد علی بن ابی طالب علیهمالسلام را به شما عنایت فرمود»! 📚مجموعه شمیم عرش، کتاب زائران، ۵۴-۵۷. 💐به ارواح علما، بزرگان، اولیاء الهی، تمام شیعیان و محبین امیرالمومنین علی علیه السلام که در برائت و بیزاری از دشمنان اهلبیت علیهم السلام ثابت قدم بودند، صلواتی هدیه بفرمائید. @salavatnameh