👌خاک میخوریم ؛خاک نمیدهیم.
ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم
آذربایجان شکست می خورد
و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد...!
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم؛
و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا؛
از قرارگاه آمدم بیرون،
مادری را دیدم با کودکی در بغل،
کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد،
با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان.!!
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
"اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیرشد.
ستارخان وباقرخان؛
ازسرداران ملی ایران زمین بودند..