دست مرا بگیر ببین ورشکسته ام آب از سرم گذشته و من دست بسته ام کار مرا حواله نده دست دیگری محتاجم و فقط به تو امید بسته ام سرمای بی کسی نفسم را بریده است در انتظار گرمی دستت نشسته ام از این سیاه نامهٔ من شرم می کنی از این سیاه نامهٔ خود سرشکسته ام مغبون زندگانی بر باد رفته ام من بی نگاه مهر تو از یاد رفته ام