یک پیرزن که زیر باران مانده بود را سوار کردم. وقتی او را به مقصد رساندم کرایه نگرفتم و به او گفتم: به جای کرایه برای اموات من بفرست... ....در آن سوی هستی کسانی را دیدم که پدران و مادران من به حساب می آمدند. به من گفتند: نمیدانی های آن پیرزن چقدر برای ما تاثیر مثبت داشت... 📙 کتاب سه دقیقه در قیامت. 💥💥 کانال اختصاصی صلوات را دنبال کنید : @sallavat