🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
یادداشت آیتالله خامنهای درباره #جلال_آلاحمد
جلال آلقلم
◀️ قسمت دوم
🔶🔸
آشنایی و اولین دیدار
۱. دقیقاً یادم نیست که کدام مقاله یا کتاب مرا با آلاحمد آشنا کرد.
دو کتاب «غربزدگی و دستهای آلوده» جزو قدیمیترین کتابهایی است که از او دیده و داشتهام.
اما آشنایی بیشتر من بوسیله و برکت مقاله «ولایت اسرائیل» شد که گله و اعتراض من و خیلی از جوانهای امیدوار آن روزگار را برانگیخت.
آمدم تهران (البته نه اختصاصاً برای این کار) تلفنی با او تماس گرفتم و مریدانه اعتراض کردم.
با اینکه جواب درستی نداد از ارادتم به او چیزی کم نشد.
این دیدار تلفنی برای من بسیار خاطرهانگیز است.
در حرفهایی که رد و بدل شده هوشمندی، حاضرجوابی، صفا و دردمندی که آن روز در قلّهی «ادبیات مقاومت» قرار داشت، موج میزد.
🔶🔸
گرایشهای علمی، مذهبی و سیاسی
۲. جلال قصهنویس است (اگر این را شامل نمایشنامهنویسی هم بدانید) مقالهنویسی کار دوّم او است.
البته محقّق و عنصر سیاسی هم هست.
🔹اما در رابطه با مذهب؛
در روزگاری که من او را شناختم به هیچوجه ضد مذهب نبود، بماند که گرایش هم به مذهب داشت.
بلکه از اسلام و بعضی از نمودارهای برجستهی آن بهعنوان سنتهای عمیق و اصیل جامعهاش، دفاع هم میکرد.
اگرچه به اسلام به چشم ایدئولوژی که باید در راه تحقق آن مبارزه کرد، نمینگریست.
اما هیچ ایدئولوژی و مکتب فلسفی شناختهشدهای را هم به این صورت جایگزین آن نمیکرد.
تربیت مذهبی عمیق خانوادگیاش موجب شده بود که اسلام را ــ اگرچه بهصورت یک باور کلی و مجرد ــ همیشه حفظ کند و نیز تحت تأثیر اخلاق مذهبی باقی بماند.
حوادث شگفتانگیز سالهای ۴۱ و ۴۲ او را به موضع جانبدارانهتری نسبت به اسلام کشانیده بود
و این همان چیزی است که بسیاری از دوستان نزدیکش نه آن روز و نه پس از آن، تحمّل نمیکردند و حتی به رو نمیآوردند!
🔹اما تودهای بودن یا نبودنش؛
البته روزی تودهای بود. روزی ضد تودهای بود. و روزی هم نه این بود و [نه] آن.
بخش مهمی از شخصیت جلال و جلالت قدر او همین عبور از گردنهها و فراز و نشیبها و متوقّف نماندن او در هیچکدام از آنها بود.
کاش چند صباح دیگر هم میماند و قلههای بلندتر را هم تجربه میکرد.
🔶🔸
توبه روشنفکری
۳. غربزدگی را من در حوالی ۴۲ خواندهام. تاریخ انتشار آن را به یاد ندارم.
۴. اگر هرکس را در حال تکامل شخصیت فکریاش بدانیم و شخصیت حقیقی او را آن چیزی بدانیم که در آخرین مراحل این تکامل بدان رسیده است، باید گفت «در خدمت و خیانت روشنفکران» نشان دهنده و معیّن کنندهی شخصیت حقیقی آل احمد است.
در نظر من، آلاحمد، شاخصهی یک جریان در محیط تفکر اجتماعی ایران است.
تعریف این جریان، کار مشکل و محتاج تفصیل است. امّا در یک کلمه میشود آن را «توبهی روشنفکری» نامید.
با همهی بار مفهوم مذهبی و اسلامی که در کلمه «توبه» هست.
جریان روشنفکری ایران که حدوداً صد سال عمر دارد با برخورداری از فضل «آلاحمد» توانست خود را از خطای کجفهمی، عصیان، جلافت و کوتهبینی برهاند و توبه کند:
هم از بدفهمیها و تشخیصهای غلطش و هم از بددلیها و بدرفتاریهایش.
آلاحمد، نقطهی شروع «فصل توبه» بود.
و کتاب «خدمت و ...» پس از غربزدگی، نشانه و دلیل رستگاری تائبانه.
البته این کتاب را نمیشود نوشتهی سال ۴۳ دانست.
به گمان من، واردات و تجربیات روز به روز آلاحمد، کتاب را کامل میکرده است.
در سال ۴۷ که او را در مشهد زیارت کردم؛ سعی او در جمعآوری مواردی که «کتاب را کامل خواهد کرد» مشاهده کردم.
خود او هم همین را میگفت.
البته جزوهای که بعدها به نام «روشنفکران» درآمد، با دو سه قصه از خود جلال و یکی دو افاده از زید و عمرو، به نظر من تحریف عمل و اندیشهی آلاحمد بود.
خانواده آلاحمد حتی در «نظام نوین اسلامی» هم، تاکنون موفق نشدهاند ناشر قاچاقچی آن کتاب را در محاکم قضایی اسلامی محکوم یا تنبیه کنند.
این کتاب مجمعالحکایات نبود که مقداری از آن را گلچین کنند و به بازار بفرستند.
اثر یک نویسندهی متفکر، یک «کل» منسجم است که هر قسمتش را بزنی، دیگر آن نخواهد بود.
حالا چه انگیزهای بود و چه استفادهای از نام و آبروی جلال میخواستند ببرند بماند. ولی به هر صورت گل به دست گلفروشان رنگ بیماران گرفت...
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛
https://eitaa.com/salonemotalee/14771
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖
@salonemotalee