۴ 🖋قسمت پنجم در پاسخ اعتراض عبدالله بن عمر به روایت او درباره‌ی «سگ زراعت» هم، تلاش کردند آن را تأیید ابوهریره جلوه دهند، نه اعتراض بر او! (۲۵) زبیر بن عوام نیز نسبت به روایات ابوهریره عقیده داشت برخی از آن‌ها راست و برخی دروغ است. برای توجیه این کلام زبیر، گفته‌اند منظور او این بود که ابوهریره در پاره‌ای موارد، روایات را به‌درستی بر مصادیق خود تطبیق نمی‌کرد! عجلی هم در پاسخ گفته است: ابراهیم نخعی -که کلامش پیش از این نقل شد- نوشته: «این حرف، حرف کافران است. ایراد گرفتن به صحابه، ایجاد شکاف در اسلام است!» (۲۶) ماجرای روایات ابوهریره آن‌قدر لوده شده بود که یکی از قریشیان، با لباسی گران‌قیمت پیش ابوهریره آمد و گفت: «تو که این‌قدر از رسول‌الله (ص) روایت می‌کنی، از او درباره‌ی این لباس من چیزی نشنیدی ؟!» جالب آن‌که ابوهریره در این زمینه نیز، روایتی دروغ در چنته داشت! او در ماه صفر سال هفتم هجری اسلام آورد و با توجه به شهادت رسول خدا (ص) در سال دهم هجری، وی می‌بایست بیش از دو سال همراه پیامبر بوده باشد. اما ابوهریره تمامی این مدت را در حضور رسول‌خدا (ص) نبود، بلکه در ذی‌القعده سال هشتم به بحرین رفته و تا زمان خلافت خلیفه دوم آنجا بوده است. پس حضور او در مدینه در زمان پیامبر (ص)، «یک‌سال و نُه ماه» خواهد بود. (۲۷) با این حال، از وی در کتاب‌های حدیثی اهل تسنن تعداد ۵۳۷۴ روایت نقل شده است! این در حالی است که مجموع روایات «صحاح ستّه» اهل تسنن، یعنی «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم»، «سنن نسائی»، «سنن ترمزی»، «سنن أبی‌داود»، و «سنن ابن‌ماجه» -که البته برخی‌ها به‌جای سنن ابن‌ماجه، «موطأ مالک» را ذکر می‌کنند- بعد از حذف مکررات، ۹۸۰۰ روایت می‌شود! به‌همین خاطر محمود أبوریه در کتاب «شیخ المضیرة ابوهریرة»، به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کند و می‌گوید: «اگر علی (ع) در هر روز فقط یک روایت از پیغمبر حفظ بود، تعداد روایاتی که باید نقل می‌کرد بیش از ۱۲۰۰۰ روایت بود. این تنها در صورتی است که علی (ع) در هر روز، فقط یک روایت نقل کند. حال اگر می‌خواست تمام آن‌چه که از پیغمبر شنیده را نقل کند، چه می‌شد!» (۲۸) و. سیاسی عمر بن خطاب، ابوهریره را در سال بیست هجری به فرمانداری بحرین و یمامه منصوب کرد. (۲۹) او پس از یک سال، با ده‌هزار (درهم یا دینار) به مدینه بازگشت. وقتی وی در این‌باره از او جویا شد، گفت: «این درآمد در اثر زاد و ولد اسب‌ها و کسب و کار بردگانم و هدایایی است که به من رسیده!» او پس از آن، دیگر حاضر به پذیرش کار دولتی از سوی خلیفه‌ی وقت نشد، چراکه از مسئولیت آن بیم داشت! او از مدافعان سرسخت عثمان بود. وقتی مردم به او که بر منبر مسجد بود، حمله‌ور شدند؛ ابوهریره جزء مدافعان او بود و از وی اجازه‌ی جنگ مسلحانه می‌خواست! (۳۰) او بر بام خانه‌ی خلیفه فریاد می‌زد: «از رسول‌الله (ص) شنیدم فتنه‌ای اتفاق خواهد افتاد که باید به امین و یارانش پناهنده شوید.» و اشاره به وی می‌کرد. (۳۱) او ادعا داشت: «به‌خاطر سوگند خلیفه، شمشیر را از دستم انداختم و نفهمیدم چه کسی آن را برداشت!» (۳۲) تا زمانی که مهاجمان به درب خانه خلیفه نزدیک شدند، از ابوهریره در برخی گزارش‌ها نشان هست (۳۳) ولی پس از آن، دیگر از او هیچ نشانی یافت نمی‌شود! پس از مرگ خلیفه هم از مردم می‌خواست او را بکُشند (چرا که زندگی پس از خلیفه را دوست نداشت!) (۳۴) معاویه هم به پاس وفاداری ابوهریره، پس از مرگ وی به فرزندانش ده‌هزار درهم بخشید و سفارش آن‌ها را به فرماندار مدینه کرد. -------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee