3⃣♻️درباره رابطه رهبر معظم انقلاب و علامه حسن زاده توضیح می‌دهید؟ از ظاهر امر این است که رابطه حسنه‌ای با همدیگر داشتند. رابطه‌ای دو طرفه که هم علامه ارادت به رهبری داشتند و همچنین رهبری نیز ارادت ویژه‌ای نسبت به علامه حسن زاده داشتند. توضیحی درباره شکل این رابطه بیان می‌فرمایید؟ همچنین آیا ارتباط داشتن یک عالم دینی با رهبر جامعه خودش، جای مذمت دارد؟ برخی‌ها هستند که فکر می‌کنند اگر کسی از رهبری و مسؤولین دفاع کرد، او دیگر مسیرش از مردم جداست. آیا این تفکر صحیح است؟ 🔸کشور همیشه نیازمند یک حکومت و رهبر است. هر کشوری نیازمند یک بزرگی است که باید حرف آخر را بیان کند. نیاز انسان به امنیت، از هر نیازی بالاتر است. انسانی که بترسد، خوابش نمی‌برد؛ اما انسانی که گرسنه باشد، بخوابد، خوابش می‌برد. نیاز انسان به امنیت، حتی از نیاز او به غذا بیشتر است. این موضوع به حکومت، نظام، رهبری و امثال این چیزها نیاز دارد. کشورهای دیگر شاید نگویند رهبر؛ اما همان اختیاراتی که ما برای رهبر قائل هستیم، آن‌ها برای رئیس جمهور خود قائل باشند. رابطه با حکومت این‌گونه است که یک وقت یک کسی عضو حکومت است و بخواهد کارهای حکومت را توجیه کند، خیلی خوب نیست؛ اما این که هر کسی، در کنار حکومت باشد، هم نصیحت و راهنمایی کند و هم یک جاهایی باید مشکلات را گوشزد کند، خوب است؛ به‌عنوان مثال آیت الله بهجت، همین نقش را داشتند. حتی غیر از عرفا، علمای بزرگی مانند آیت الله گلپایگانی، یک مرجع تقلید بود، چنین اخلاقی داشت. هرچند با حکومت نبود؛ اما علیه حکومت هم نبود. رابطه خوبی با امام(ره) داشت، انتقاد خود را به‌جای خود داشت و تأیید را نیز به جای خود داشت. رابطه آیت الله حسن زاده یا آیت الله جوادی و بقیه بزرگان با رهبر معظم انقلاب این‌گونه است. این‌ها همه الگوهای ما هستند. زمان جنگ، یک وقتی من خدمت آیت الله گلپایگانی بودم. خیلی‌ها تصور می‌کردند که ایشان با انقلاب و امام همراه نیست. به ایشان گفتم که جبهه یک زمان در خانه‌های مردم است. در خانه‌های این‌ها می‌توان نماز خواند یا غصبی است؟ اول جنگ، غذا در جبهه نبود. پرسیدم که در این منازل غذاهایی وجود دارد، آیا می‌شود از این‌ها استفاده کرد؟ آیت الله گلپایگانی در آن زمان فرمود که صاحبان منازل راضی هستند. به رزمنده‌ها بگویید که در همان خانه‌ها نماز بخوانند و از خانه‌ها بیرون نیایند تا مجروح نشوند، هر چه هست در خانه‌ها بخورند، بجنگند و دفاع کنند. اگر هم صاحب منازل راضی نیستند، من از باب ولایت اجازه می‌دهم. چندوقت دیگر خدمت آیت الله گلپایگانی رسیدم. یک کسی آمده بود و گفته بود که می‌خواهیم برای گلپایگان، امام جمعه تعیین کنیم. نظر شما چیست؟ آیت الله گلپایگانی فرمود که این را بروید به آقای خمینی عرض کنید و هرچه ایشان فرمود عمل کنید. اظهار نظر بر من در این زمینه حرام است. آنجا در مسأله جنگ اظهار نظر کرد ولی در اینجا فرمودند که من اظهار نظر نمی‌کنم و جایز هم نیست اظهار نظر کنم. در آن‌جا فتوای اول برای تأیید امام بود، برای همین اظهار نظر می‌فرمودند؛ اما اینجا در تعیین امام جمعه، منجر به تضعیف امام می‌شود. همه علما، همین‌طور هستند. تضعیف حکومت را جایز نمی‌دانند؛ چرا که کشور حکومت می‌خواهد و حکومت نیز باید تقویت شود؛ چون به نفع خود مردم است. در جاهایی نیز اظهار نظر می‌کنند تا تأیید کنند، هرجایی هم که انتقاد می‌کنند خوب و موجب می‌شود کشور ساخته شود. آیت الله بهجت نیز در جاهایی چنین اخلاقی را داشت. این مدت نیز آیت الله حسن زاده با رهبری این گونه بود. واقعاً رهبر معظم انقلاب را دوست داشت. یک زمانی من خدمت آیت الله تبریزی بودم. نظر ایشان را درباره رهبر انقلاب جویا شدم و فرمودند: «من این آقا را صالح می‌دانم، در جای خودش هم انتقاد خودم را دارم.» عرض کردم که چرا این را صریحاً بیان نمی‌کنید؟ فرمودند: «صلاح نمی‌دانم که این را در میان مردم بگویم.» این آقایان و چه آن‌هایی که حرفی نمی‌زنند، ته دلشان همین است. در حکومت و هر حکومتی که باشد، ممکن است اشتباهاتی رخ بدهد و کسی به مردم ظلم کند، آن عالم نیز باید همیشه جانب مردم را بگیرد، اشتباهات را گوشزد کند؛ اما این علما دشمنان حکومت نیستند، حکومت را دوست دارند و می‌خواهند این حکومت قدرت داشته باشد تا به مردم خدمت کند.