4- در گذشته زمینه هاى پیدایش تعارض بین این دو چه بوده است؟
پاسخ این پرسش به دو وجه است: یک وجه آن همان پاسخ از پرسش سوم است.
وجه دوم آن این که برخى از پیشینیان به نام «اصحاب معارف» بر این پندار ناهنجار بودند که نیازى به نبوّت و شریعت نیست، و مى گفتند: گفتار مدّعى نبوّت آیا موافق با عقل است و یا مخالف با آن است؟ اگر مخالف با آن است مسموع نیست، و اگر موافق با آن است عقل خود حاکم است، پس نیازى به پیامبر و دین و شریعت نیست.
و لکن این پندار سخت سست و از بیخ نادرست است و فقط بهانه و دستآویزى براى فرار از تکلیف است، چه این که عقل بشر از ادراک کنه خواص اشیاء متعلق به افعال مکلّفین و جعل قانون متکفّل سعادت انسان ناتوان است، و جز منطق وحى هیچکس نمى تواند عهده دار تشریع شریعت براى انسان بوده باشد؛ آرى ممکن است که پس از آمدن شریعت إلهى، به برخى از اسرار احکام آن پى برد و یا به بعضى از وجوه استحسانى آن آشنا شود به تفصیلى که در کتب کلامى اصیل معنون است.
محض آگاهى عرض مى شود که از «اصحاب معارف» معناى لغوى و مفاد تعبیر محاوراتى آن ملحوظ نیست، چنان که در عرف کسى را وصف مى کنند و مى گویند فلانى از ارباب عقول و از اصحاب معارف است؛ بلکه مراد از «اصحاب معارف» معناى اصطلاحى آن منظور است چه این که «اصحاب معارف» در تعبیر و اصطلاح متکلّمان و مفسّران گروهى خاص اند که مانند براهمه منکر وحى و نبوت اند و به همان پندار ناروا و نارسا گویند عقل ما در فهم امور معاش و معاد مستقل است. مثلا جناب طبرسى در تفسیر مجمع البیان در ضمن آیه 103 از سوره دوم قرآن کریم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ مىفرماید: «و فی هذه الآیة دلالة على بطلان قول اصحاب المعارف لأنّه نفى ذلک العلم عنهم».
رساله علم و دین
🆔 کانال اختصاصی نشر صوت و متن آثار حضرت علامه حسن زاده آملی👇
@samad1001
http://eitaa.com/joinchat/4000645139Cde96dd3d95