خوبه یادی کنیم از شعری که از مولانا زمزمه میکردند: تو مکن تهدیدم از کشتن که من تشنه‌ی زارم به خون خویشتن گرکه ریزد خون من آن دوست‌رو پای‌کوبان جان برافشانم برو رقص جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند ┄┅══••✾❀✾••══┅┄ 🆔@samasaadat