هدایت شده از روشنا
خاطره راننده ماشین امام در ۱۲ بهمن 🔸بعد از اینکه ‌احمدآقا سوار ماشین شدن به طرف بهشت زهرا راه افتادیم.... اولین جایی که ماشین توقف کرد تو میدون فرودگاه بود. مسیر باند تا میدون فرودگاه رو که ۲۰۰ متر بیشتر نبود به خاطر ازدحام مردم به زحمت رفتیم. 🔸همین که تو میدون متوقف شدم فهمیدم که اگه لحظه‌ای برای حرکت تردید کنم اصلاً نمی‌تونم امام رو به بهشت زهرا برسونم. چون هر آن ازدحام جمعیت بیشتر می‌شد. جلوی دانشگاه تهران، تراکم جمعیت انقدر بود که اصلاً ماشین روی دست مردم بود و به خاطر فشار مردم به چپ و راست می‌رفت، ولی همین که یک لحظه احساس کردم ماشین از دست مردم رها شده، پدال گاز رو گرفتم و حرکت کردم و به سمت خیابان امیریه پیچیدم... وقتی به بهشت‌زهرا رسیدم دیگه اونجا مردم خودشون ماشین رو حرکت می‌دادن، فرمون گاهی از دستم خارج می‌شد. 🔸لحظه به لحظه تراکم جمعیت بیشتر می‌شد تا اینکه به نقطه‌ آخری رسیدیم که امام پیاده شدند و دیگه ماشین هم خاموش شد. 🌓 روشنا 🆔 https://eitaa.com/roshana_ir 🆔 https://rubika.ir/roshana_ir