♦️ماحصل صداوسیمای کارمندی در ماجرای کیان ✍ محسن کاشانی دانش آموخته مدیریت رسانه در ماجرای بسیار غم انگیز کشته شدن‌ کیان پسربچه ایرانی اهل ایذه، عملکرد صداوسیما به لحاظ حرفه‌ای، چیزی شبیه به فاجعه بود. ۱. ماجرا را به لحاظ زمانی، صدا و سیما تقریبا به درستی انجام داد. کلیدواژه عملیات تروریستی به خوبی روی ماجرا نشست و شبکه‌ها نیز با درج عبارت ایذه تسلیت، موضع اولیه و موقعیت ما را مشخص کردند. ۲. همین روایت اول آبکی، باعث تحرک مثبت جوانان انقلابی در فضای مجازی و وایرال شدن خبر با تمِ تروریستی بودن ماجرا شد. در نتیجه با هشتگ ، طرف مقابل و لیدرهای مجازی‌شان در موضع ضعف و پاسخگویی رفتند. ۳. همه چیز نسبتا خوب پیش می‌رفت اما مگر خناسان جبهه باطل به راحتی پا پس می‌کشند؟ حجم تولیدات هنری از آثار گرافیکی گرفته تا موشن و... که به سرعت تولید می‌شود و در استوری می‌نشیند نشان از حرکتی دارد که رسانه‌های رقیب آغاز کردند. پیج اینستاگرامی مادر کیان می‌شود منشاء محتوای احساسی با چاشنی اتهام به نظام‌. بی‌بی‌سی و اینترنشنال هم با قدرت ماهی‌گیری از آب گل‌الود را در دستور کار دارند. ۴. پنجشنبه است. روایت اول صداوسیما در حد همان روایت ناقص، پرابهام، مخدوش شده توسط حریف، باقی مانده و هیچ حمایتی نمی‌شود. ۵. ناقص به این جهات: کسی نمی‌داند اسامی دقیق شهدا چیست؟ چند نفر از نیروهای حافظ امنیت بودند؟ از کدام نهاد امنیتی و انتظامی بودند؟ تصویرشان چرا منتشر نمیشود؟ تکلیف آن دو نفر مجهول الهویه چه شد؟ چرا هیچ تصویری از واقعه منتشر نشده؟ تیر اندازی چگونه رخ داده؟ آن زن کشته شده که بود؟ کیان آنجا چه می‌کرد؟ خودروی پدر کیان برای چه در محل حادثه حضور داشت؟ پدر کیان کجاست؟ جنازه کیان کجاست؟ ماجرای تصویری که یخ درکنار بدن برهنه این طفل معصوم است، چیست؟ و .... ۶. این ابهام ها را بگذارید در کنار روایت مستند به حرف‌های و تصاویر کودک از دنیا رفته ای که از ترس دزدیده شدن توسط نظام، در خانه با نگهداری می‌شود. این‌ها باعث شدن روایت رسمی صداوسیما می‌شود اما دریغ از پاسخ و اقناع ... این فضای مه‌آلود کار را به جایی می‌کشاند که فراستی رسانه دیده هم تلویحا انگشت اتهام را به سمت خشونت نظام می‌چرخاند. چرا؟ چون روایت طرف مقابل غالب است ولو اول نبوده باشد. ۷. انتهای تلاش صداوسیما دو مصاحبه از پدربزرگ و دایی کیان است که و کوتاه یکی‌شان از مظلومیت می‌گوید و طلب مشخص شدن قاتلین می‌کند و دیگری با سوالی به غایت بی‌ربط و مبهم توسط خبرنگار، تایید میکند که ماجرای کیان را شبیه شاه‌چراغ می‌داند، خب که چه؟ ۸. جمعه می‌شود. مراسم تشییع شهدای ایذه‌ای شروع می‌شود. از دیروزش به جز چند زیرنویس و چند گزارش به شدت ضعیف خبری (مثل همیشه دوربین را بین مردم برده و چند نفر به نمایندگی از ملت ایران این حادثه تروریستی را محکوم کرده و تمام). مراسم تشییع با چند پلان از مردم و تابوت‌های بی‌نام و گنگ و تصویری از نماز میت و تمام‌. آقای محسن رضایی که به انتشار خبرهای زودتر از موعد و بی ربط به مسئولیتش شهرت دارد، خبر از دستگیری سه نفر در می‌دهد که بعدها شد ماکو. خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل. یک مقام امنیتی را نیاوردند روی آنتن درست و حسابی ماجرا را تشریح کند. ۹. حالا خودتان را بگذارید جای بچه های انقلابی‌ که از اول روایت صداوسیما را محکم‌تر از خود صداوسیما فریاد زده اند. با این همه ابهام و نقص و سوال چه کنند؟ توسط صداوسیما چه می‌شود؟ هیچ. رها ... یاد سربازهای ارتش اسد افتادم که آن مدافع حرم میگفت در عملیات‌ها بعد از حمله، ساعت ۲ بعد از ظهر جمع می‌کردند میرفتند میگفتند ساعت کاری‌شان تا ۲ هست و فردا باز برمی‌گشتند مناطق از دست رفته دیروز عصر را پس بگیرند. ۱۰. آقای صداوسیما کلاهت را بالاتر بگذار. با نمی‌شود به جنگ تروریست‌های مغزشویی شده و تکفیری و قسم خورده رفت. اینکه به دو سه تا گزارش خبرنگار ایذه‌ای بسنده کردی و پنجشنبه شب را در خانه خود راحت سر بر بالین نهادی یعنی نفهمیدی کجای کاری! باید مدافع حرم‌ها را جلو بفرستی، ارتش اسد ته تهش به درد خط نگه داشتن می‌خورد. نه تک و هجوم‌. ۱۱. کاش همین روایت اول بدون اقدامات تکمیلی را هم نداشتی. اینطور فقط ما را دچار گیجی کردی و موضع رقیب را تقویت. دروازه خالی را اوت زدی ... اعتراف خود اغتشاشگران از دست به سلاح شدن و هورا کشیدن‌ها برای کشتار ایذه را هم به فراموشی کشاندی. قبل از این در برخی مواقع احساس بی‌دولتی داشتیم. الان حس میکنم درشرایط بی‌رسانه‌ای هستیم‌. درجنگ روایت‌ها را بپذیریم؟ یا تکانی به خودتان می‌دهید؟