🔻 برخی از منسوبینِ نسلهای بعدی مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی نقل میکردند که
روزی، دو تاجر هندی خدمت ایشان آمدند و دو دُرّ و جواهر گرانبها، خدمت ایشان آوردند [و هدیه دادند].
🔸 پسر ایشان، در مجلس حاضر بود و خوشحال شد و با خود گفت که ما در زندگی، چیزی اندوخته نداریم و به پدر میگویم که اینها را برای ما بگذارد. این، هدیه است [و از حقوق شرعی نیست] و منعی ندارد.
🔹 وقتی که این دو تاجر رفتند، دو طلبهی فقیر و سیّد آمدند و گفتند که میخواهیم ازدواج کنیم. ایشان فرمودند که این یکی، مال شما و آن یکی هم مال شما و بروید مسائل ازدواجتان را حل کنید.
🔸 پسر ایشان، جلو آمد و گفت که شما، فرزند دیگری دارید که کمی بیمار است و برادری برای من گذاشتهاید که تکفّل میخواهد و مادرم هم هست. خوب بود که این دو شیء گرانبها را به عنوان اندوختهی ما برای زندگی بعد از خودتان قرار میدادید.
🔹 ایشان فرموده بود که پسرم! من وقتی از اصفهان به نجف آمدم، دو قِران برایم باقی مانده بود که بخشی را دادم و یک پوست برای زیر پایم گرفتم که فرشم باشد و بخشی را دادم و یک ابریق (آفتابه) و یک کاسه گرفتم. همین سه قلم را توانستم تهیه کنم و آن زمان، چراغ برای مطالعه نداشتم و به مراکز عمومی میرفتم که چراغ و شعلهای روشن بود و مطالعه میکردم؛ ولی خدای متعال و آقا بقیّةالله علیهالسلام، مرا تنها نگذاشتند. شما هم خدایی دارید.
📣حجتالاسلام شیخ جعفر ناصری
꧁꧂🌿꧁꧂🌿꧁꧂