6.67M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
خواهر : آقا ابراهیم اینمدت به خواب کسی نمیومد، خیلی پریشون بودیم وقتی به خواب اومد، پرسیدیم اقا ابراهیم چرا نیستی؟ کجایی؟ چرا انقدر به خواب ما دیگه  نمیای؟ پریشونیم. گفت: از اون موقع که حاجی اومده،ما کارمون زیاد شده، من شدم مسئول دفتر حاجی. ꧁꧂🏴꧁꧂🏴꧁꧂