مورد پنجم خطبه 26 نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع) است. حضرت شرایط خودشان را توصیف می‌کنند. «فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلاَّ أَهْلُ بَيْتِي» هیچکسی را نداشتم. «فَضَنِنْتُ بِهمْ عَنِ المَوْتِ» اگر امیرالمؤمنین می‌خواست حرفی بزند، حرکتی کند، جان خودش و جان اهل‌بیتش در معرض خطر است. یعنی از کشتن امیرمؤمنان باکی نداشتند. مورد ششم خطبه 73 نهج‌البلاغه است. «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أنِّي أحَقُّ النَّاسِ بِها مِنْ غَيْرِي» شما می‌دانید من سزاوارتر هستم از دیگران، «وَ وَ اللَّهِ» بخدا قسم، «لَاءُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ اءُمُورُ الْمُسْلِمِينَ، وَ لَمْ يَكُنْ فِيها جَوْرٌ إلاّ عَلَيَّ خَاصَّةً» تا ظلم به من می‌شود من تحمل می‌کنم. در قضاوت‌های امیرالمؤمنین(ع) معروف است سر یک طفلی دو مادر اختلاف داشتند، او می‌گفت: من مادر هستم و او می‌گفت: من مادرش هستم. حضرت شمشیر را درآوردند و فرمودند: این طفل را از وسط دو نصف کنید. مادر اصلی گفت: من گذشتم! حضرت فرمود: تو صاحب این بچه هستی. کسی که حاضر است از خودش بگذرد ولی فرزند از دست نرود. امیرالمؤمنین فرمود: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أنِّي أحَقُّ النَّاسِ بِها مِنْ غَيْرِي» شما می‌دانید خلافت حق من است. «وَ وَ اللَّهِ» بخدا قسم، «لَاءُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ اءُمُورُ الْمُسْلِمِينَ» اصل اسلام از بین نرود. «وَ لَمْ يَكُنْ فِيها جَوْرٌ إلاّ عَلَيَّ خَاصَّةً» فقط به من ظلم می‌شود. «الْتِمَاسا لِأجْرِ ذَلِكَ» می‌خواهم خدا به من اجر بدهد، «وَ فَضْلِهِ وَ زُهْدا فِيما تَنافَسْتُمُوهُ» شما مسابقه گذاشتید به خلافت برسید. حالا که اصل اسلام در معرض خطر هست ما از حق خودمان می‌گذریم. اول کسانی که آمدند گفتند: بخٍ بخٍ یا علی، اول کسانی که تبریک گفتند، همین‌ها بودند. چه شد و اینها کجا رفتند؟ خطبه 144، «كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنا» دروغ می‌گویند و به ما ظلم می‌کنند. «أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ» خدا ما را بالا برد و آنها را پایین گذاشت. «وَ أَعْطانا وَ حَرَمَهُمْ» به ما داد و آنها را محروم کرد. «وَ أَدْخَلَنا وَ أَخْرَجَهُمْ» ما را داخل کرد و آنها را بیرون کرد. «بِنا يُسْتَعْطَى الْهُدى» هدایت و روشنی با ماست. «وَ يُسْتَجْلَى الْعَمى، إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ» این کلام امیرمؤمنان که می‌فرماید: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ» برگرفته از حدیث رسول خداست. تمام منابع مهم عامه این روایت که رسول خدا فرمود: «لايَزالُ الاِسلامُ عَزيزاً اِلي اِثْني عَشَرَ خَليفَهً ثُمَّ قالَ كَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبي ما قالَ؟ فَقالَ كُلُهُمْ مِنْ قُريْشٍ!» (صحيح مسلم/3/1453) اسلام عزیز است و دوازده پیشوا دارد، «کلهُم من قریش» شما این حدیث را با چه می‌توانید تطبیق کنید؟ در صحیح مسلم که از مهمترین کتاب‌های اهل سنت است. در صحیح بخاری جلد سوم صفحه 101 هست. همین حدیث «کلهُم من قریش» می‌شود این را تطبیق کرد با خلفای اموی؟ اسلام با یزید و معاویه عزیز شد؟ با هارون و متوکل عزیز شد؟ حضرت فرمود: «وَ يُسْتَجْلَى الْعَمى، إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِى هذَا الْبَطْنِ مِنْ هاشِمٍ: لا تَصْلُحُ عَلى سِواهُمْ، وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ» دیگر امیرالمؤمنین از این صریح‌تر چه بگوید ما باور کنیم که حضرت هر روز از حق خودش دفاع کرده است.