شخصی به نام ابو لُبابه است که بنی قریظه طائفه‌ای اطراف مدینه بودند که با پیامبر هم پیمان بودند که بر علیه اسلام، پیامبر و مردم مدینه توطئه نکنند و با دشمن همگام نشوند ولی پیمان شکنی کردند و بر علیه مسلمان‌ها قدم برداشتند. پیغمبر آنها را محاصره کردند و مدتی محاصره طول کشید. گفتند: ما به حکمیت أبو لُبابه راضی هستیم. ایشان هم رفتند و قبول کردند. اموال و زندگی‌اش در طائفه بنی قریظه رفت. گفت: من صلاح می‌دانم تسلیم شوید. ولی شیطان اینجا او را گول زد. اشاره کرد اگر تسلیم شوید ممکن است گردن شما را بزنند. بلافاصله پشیمان شد. جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: او ماجرا را لو داده است. ممکن است دوباره توطئه کنند و بجنگند. خودش اینقدر پشیمان شد که روی رفتن نزد پیامبر را نداشت. رفت طنابی تهیه کرد و کنار مسجد پیامبر آمد، خودش را به ستون مسجد بست و گفت: غلط کردم، توبه و امان! به پیامبر خبر دادند او شرمنده شده و نتوانسته نزد شما بیاید. پیامبر فرمودند: اگر به من می‌گفت من برای او استغفار می‌کردم و احتیاج به طناب بستن نبود. حقیقت توبه همان پشیمانی است. حالا که او خودش مستقیم سراغ خدا رفته، خدا سزاوارتر است. خودش را به طناب بست و شروع به گریه کرد و روزه گرفت. چند روز طول کشید تا اینکه آیه نازل شد «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (توبه/102) پیغمبر خدا بشارت دادند، آیه نازل شده در پذیرش توبه أبو لُبابه، أم سلمه گفت: اجازه می‌دهی من خبر دهم و بشارت دهم؟ آمدند سرشان را بیرون کردند و صدا زدند توبه أبو لبابه پذیرفته شد. مردم ریختند این طناب را باز کنند، گفت: نه. باید پیغمبر خدا بیاید باز کند. به پیغمبر خبر دادند تشریف آوردند طناب را باز کردند و بشارت دادند خدای متعال توبه شما را قبول کرده است. گفت: حالا که خدا به من لطف کرد و خطای مرا بخشید، می‌خواهم همه اموالم را وقف در راه خدا کنم. فرمودند: نه، تو زن و بچه داری و نیاز داری. وقف یک امر محبوب است. ما برای عاشورا و اربعین خیلی وقف داریم ولی برای عید غدیر که قطعاً از کربلا و عاشورا مهمتر است موقوفه نداریم یا خیلی کم داریم. بانیان خیر به عشق علی بیایند نذر کنند، اگر مشکلشان حل شد برای حضرت علی و غدیر یک کاری انجام دهند. حتماً گره باز خواهد شد. حضرت فرمودند: نمی‌توانی همه اموالت را وقف کنی. فرمود: نصف اموالم، فرمودند: نصف زیاد است. گفت: ثلث اموالم را وقف خواهم کرد. لذا این سنت شد و سنت هست، مستحب است آدم مال اضافه را در راه خیر وقف کنند که همین ثلث اموال هم خیلی از گره‌ها را باز کرده است. می‌توانند وقف عام و خاص کنند. انشاءالله خدا توفیق توبه به همه ما مرحمت کند. شریعتی: انشاءالله همه ما اهل توبه شویم و خدای متعال کمک کند و بندهای شیطان را از دست و پای ما باز کند که به سمت خودش فرار کنیم.