من یک جمله دیگر هم اشاره کنم. یکوقتی یاد کردیم خدا مرحوم آیت الله احمدی میانجی را رحمت کنند. کتابی به نام مکاتیب الائمه دارند. این نامه 72 تا در نهج‌البلاغه است، ایشان سه برابر این را در مکاتیب آوردند. ابن ابی الحدید هم در شرح نهج‌البلاغه‌اش دارد. نامه خیلی تکان دهنده است. «من عبد الله علی أمیرالمؤمنین» یادمان باشد هرگاه امیرمؤمنان خواستند خودشان را معرفی کنند در نامه‌ها اول عبدالله می‌گویند، دوم علیٍ و سوم امیرالمؤمنین. من بنده خدا هستم و اسم من علی است، برای امروز و همیشه امیرالمؤمنین هستم. اول حضرت به عبودیت خودشان افتخار می‌کنند. بعد هم نامشان را می‌برند. به تعبیر آن بزرگوار می‌فرمود: همه ما فرعونی درون خودمان داریم. بتوانیم این فرعون را برسانیم به جایی که بگوید: «أنا ربکم الاعلی یا نه در حد خودمان، آقایی که در خانه ظلم می‌کند فرعون است. خانمی که در خانه ظلم می‌کند فرعون است. پدر و مادری که ظلم می‌کند فرعون است. حاکمی که به مردم ظلم می‌کند، فرعون است. «أما بعد فان الدنیا دار تجارة ربحُها أو خُسرها الآخره» دنیا تجارت‌خانه‌ای است. اینجا معلوم نمی‌شود چه کسی ضرر کرد یا سود کرد. دنیا تمام می‌شود، یک روزی حسرت دنیا برایت می‌ماند. الآن در گرفتاری‌های اقتصادی بی تدبیری حاکمان و مسئولین ما روشن است ولی مردم هم عده‌ای که دستشان می‌رسد باید یادشان باشد، اینکه ما کاری کنیم طبقات پایین با حقوق کم، بیکار، مستأجر، بیمار و گرفتار، اینهایی که صبح تا شب دنبال این هستند که یک میلیاردشان ده میلیارد شود، فکر باشند. شما راضی هستید خون این ملت مظلوم را بمکید؟ چرا رحم و انصاف نداریم؟ چند درصد مردم با حقوق یک میلیون، مستأجر هم هستند و بیمار هم دارند. هزار بدبختی و گرفتاری دارند. ما چند میلیون دهک پایین داریم؟ آخر به کجا می‌خواهی برسی؟ همه ما فرعون وجودی داریم، ما هستیم که می‌توانیم فرعونمان را زمین بزنیم یا موسی را زمین بزنیم. معاویه را زمین بزنیم یا نعوذ بالله مسیر حضرت علی را زمین بزنیم. کارمندی که سوء استفاده می‌کند، هرکس که روزنه پیدا می‌کند با پا گذاشتن روی چه کسانی به اینجا رسیده است؟ حضرت فرمود: از گمراهی بیرون بیا، «کِبَر سِنِّک» یک نگاه به عمرت بکن، «فانها لک الیوم» گویی امیرالمؤمنین الآن با ما حرف می‌زند. «انها لک الیوم کحال الثوب المحیل» احوالات تو امروز مثل لباس پوسیده است. «الذی لا یصلح من جانبٍ الا فسد من الآخره» گاهی آدم یک پارچه پوسیده دارد، این طرفش را می‌کشد که درست کند، طرف دیگر پاره می‌شود. «فتق الله یا معاویه فی نفسک» از خدا بترس. «و جاذب الشیطان قیادک» رهبری‌ات را از دست شیطان بگیر. خدا نکند رهبری آدم دست شیطان باشد. «فان الدنیا منقطعة عنک و الآخره قریبة منک» عمر چو دو صد بُود چو سیصد چو هزار! ما را از اینجا می‌برند. عمر دنیا منقطع است. این هم یک فراز دیگر بود که حضرت از مظلومیت خودشان دفاع می‌کنند. با این نامه‌ها تازه می‌فهمیم که حضرت چه خون جگری خورده است! اگر آدم خون دل و غصه درون نداشته باشد، این چیزها بر قلمش جاری نمی‌شود.