خطبه 197 نهج‌البلاغه حضرت مفصل است که من یک جمله را بخوانم. «وَ لَقَدْ وَاسَيْتُهُ بِنَفْسِي فِي الْمَوَاطِنِ الَّتِي تَنْكُصُ فِيهَا الْأَبْطَالُ» فرمود: در جنگ‌ها و جهاد، آنجایی که همه فرار می‌کردند، آن کسی که همیشه همراه رسول خدا ماند، من بودم. عبارت زیبایی ابن ابی الحدید ذیل این خطبه دارد. می‌گوید: امیرالمؤمنین در این فضیلتی که دارد هیچکس با او همراهی نکرده است. می‌گوید: «ثبتَ امیرمؤمنان معه و فرّ الناس» علی با پیامبر ماند و همه فرار کردند. «ثبتَ معه یوم حنین و فرّ الناس» حنین ماند و همه فرار کردند. یک یک جنگ‌های پیامبر را نام می‌برد. امتیاز این مباحث این است که مباحث منطقی و با آرامش باشد. سوره آل عمران آیه 155 را نگاه کنید. تفسیر مجمع البیان مرحوم طبرسی، تبیان شیخ طوسی، المیزان علامه طباطبایی را نبینند، تفاسیر شیعه را کنار بگذارند. مهمترین تفسیر اهل سنت تفسیر فخررازی هست. هفتصد سال است که هرکسی در میان علمای اهل سنت تفسیر نوشته مهمان سفره این تفسیر است. قرآن در سوره آل عمران از داستان جنگ احد خبر می‌دهد. «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيم» شیطان فریبشان داد، چه کسانی فرار کردند؟ مگر می‌شود یک مفسر این آیه را تفسیر کند و به فرار دیگران اشاره نکند؟ مگر می‌تواند اسامی فراری‌ها را ننویسد؟ آیه 155 سوره آل عمران به چه کسانی اشاره می‌کند؟ فخررازی نام می‌برد، «من المُنهَزمین» اینها همه فرار کردند. شیطان فریبشان داد، کسی که فریب شیطان را می‌خورد، در جنگ پیامبر را تنها می‌گذارد، چطور می‌تواند مقدم بر دیگران باشد؟ خیلی‌ها می‌پرسند: مگر می‌شود اینها خودشان این را بنویسند و باز به حقانیت امیرمؤمنین اعتراف نکنند؟ تعصب نمی‌گذارد. همین آقا آمده توجیه کرده که «إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ» شیطان فریبشان داد، یعنی شیطان گفت: الآن شما برای شهادت آمادگی ندارید. الآن فرار کنید و پیامبر را تنها بگذارید، در جنگ دیگر بیایید شهادت بدهید. یعنی ما پیامبر را تنها بگذاریم؟ امیرمؤمنان می‌فرماید: «وَ لَقَدْ وَاسَيْتُهُ بِنَفْسِي فِي الْمَوَاطِنِ الَّتِي تَنْكُصُ فِيهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِيهَا الْأَقْدَامُ، نَجْدَةً أَكْرَمَنِي اللَّهُ بِهَا» آنجایی که قدم‌ها پشت سر می‌رفت من ماندم. چرا؟ «نَجْدَةً أَكْرَمَنِي اللَّهُ بِهَا» خدا این شجاعت و ایمان و قدرت را به من داد. «وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي» (خطبه197 نهج‌البلاغه) پیامبر در حالی از دنیا رفت که سر پیامبر روی سینه من بود. حضرت وقتی مقامات خودشان، نزدیک بودن به پیامبر را می‌گویند، جهادشان را می‌گویند، اقرب مردم به رسول الله حضرت علی بودند. بقیه مردم می‌آمدند و می‌نشستند و اگر کسی از رسول خدا سؤالی می‌کرد، گوش می‌کردند. ولی من با پیامبر خلوت داشتم. «فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّي حَيّاً وَ مَيِّتاً؟» چه کسی سزاوارتر از من به رسول خداست؟ چه کسی از من نزدیکتر به پیامبر هست؟ شریعتی: اگر خلق عالم علی را می‌شناختند، دوستش می‌داشتند و اگر مردم علی را دوست می‌داشتند جهنم آفریده نمی‌شد. خدایا حضور ما را در بهشت عشق علی جاودان بدار.