شریعتی: به طور ساده من مسجد می‌روم که قربة الی الله برای خدا نماز بخوانم. حاج آقای سعیدی: بله، در خود مسجد یک اتفاقی می‌افتد. یکسری افراد نگاه می‌کنند، می‌گوید: فلانی رفته صف اول نماز جماعت ایستاده است. ای بابا صف اولی، ما که اهل ریا نیستیم. من اصلاً از این ریاها خوشم نمی‌آید، می‌روم خانه نماز بخوانم. شیطان به این هم افسار می‌زند. شروع به تحلیل کردن می‌کند. به قول حضرت امام می‌فرماید: بعضی از ریاها مخلوط به چند گناه دیگر هم هستند. اولاً دیگران را تحلیل می‌کند، چیزی که ما اجازه نداریم افراد را تحلیل کنیم. نگاه کن رفته صف اول نماز جماعت ایستاده، نگاه کن رفته دارد صدقه می‌دهد. شروع به شمردن اینها می‌کند برای اینکه بگوید: من بری از این حرف‌ها هستم. من ریا ندارم! گاهی ریا عُجب است و خودش هم شروع به بالا بردن خودش می‌کند. در حالی که در مورد عمل دیگران دستور داریم حمل به خیر کن. آنجایی که می‌گوییم: برای ریا حواست باشد، خودت به خودت حواست باشد. ما حواسمان به ریای دیگران است. عیب جو یعنی همین که عیب خودم را نمی‌بینم و به عیب دیگران می‌پردازم. پس تشخیص ریا و دنبال کردن ریا این است که من خودم دنبال کنم در خودم در مورد عمل دیگری بعد حسن ظن داشته باشم. انشاءالله اینطور نیست که من فکر می‌کنم. شیطان سراغ آدمی که دارد می‌گوید: دیگران ریا می‌کنند می‌آید و چند اشکال برایش ایجاد می‌کند. یکی همین عجب است. چه خبر است، من چه آدم خوبی هستم. عمل را مخفیانه انجام می‌دهم و توهم اخلاص دارم. بعضی قرص‌ها مشابه دارد و بعضی تقلبی است. بعضی از رذایل اخلاقی در آدم‌ها وجود دارد ولی در رذایل اخلاقی بعضی مواقع شیطان تقلبی‌اش را می‌دهد. هیچی ته آن نیست فقط خوشحال می‌شود از اینکه این فضیلت را داری در حالی که نداری. بعضی از شعائر را باید فریاد زد، اما نیتم از این فریاد شعائر احقاق آن شعائر باشد. من می‌خواهم احیاء بکنم و بگویم: حق است و می‌خواهم این حق را پیاده کنم. اما اگر بگویم: خودم هستم و می‌خواهم خودم را پیاده کنم نمی‌شود. لذا ما یک چیزی داریم، در پیامبران الهی وقتی معجزه می‌کردند، می‌گفتند: من انجام می‌دهم یا می‌گفتند: به اذن الله! پیامبر هستند نه پیامبر نفس، ما پیامبر نفس خودمان هستیم. آنچه از نفسمان تعفّن نفس است، بلند می‌شود همان‌ها را بیان می‌کنیم. من می‌دانم چه اتفاقی می‌افتد، حالا می‌توانم یک کلماتی را در بحثم بیان کنم یک مقدار پیچیده باشد و بگویند: ماشاءالله چه باسواد است. چقدر می‌فهمد، یک مکتبی را بیان کنند بگویند: چقدر اهل مطالعه است. اوله به دوستان طلبه خودم و خودم بگویم. شیطان دام بزرگی پهن کرده و قرار است ما نسبت به اعتقادات مردم اینطور نگاه کنیم که خدا مرا خادم قرار داده و نسبت به دین مردم مسئولیتی دارم. حالا اگر شیطان با من بازی کرد و من از دین برای اثبات خودم استفاده کردم. یکوقت آدم دنبال این است که از یک مدرک استفاده کند. از یک دانایی و قیافه استفاده کند، اما اگر خواستم از مسیر دین به مردم بگویم هستم و ریا کنم، این کثیف‌ترین و منفورترین حالت است.