یک نکته که در آیه شریفه اشاره کردیم این است که «إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ» بعد دارد «وَ اتَّبَعْتُ» گفتیم که ترک با تبعیت لازم و ملزوم هستند. ترک باید صورت بگیرد تا تبعیت معنا بدهد. این همان تولی و تبری است. تبری آن ترک است. تولی آن دوست داشتن و تبعیت است. یعنی انسان در هرجایی که می‌خواهد رشد بکند تولی و تبری منشأ رشد هستند. این دو باید با هم باشند. انسان نمی‌تواند بی محبت باشد، اگر محبتش را رها کرد، کنترل و مدیریت نکرد می‌رود آنجایی که باید برود. انسان یک موجود محبتی و نفرت و بغضی است. این هردو در وجود انسان کامل و شدید است. اگر اینها را مدیریت نکرد که محبتش کجا برود، اگر مدیریت نکرد بغضش کجا برود، اگر بغض به نقص تعلق نگرفت، ناخود آگاه بغض به طرف کمال می‌رود. اگر محبت به سمت کمال صورت نگرفت، محبت به سمت نقص میل پیدا می‌کند. کم کم به بدی علاقه‌مند می‌شود. پس باید تولی و تبری در وجود ما باشد. ما نمی‌توانیم بی تفاوت رهایش کنیم. چون او خود به خود در وجود ما زبانه می‌کشد. هر علمی که کسب می‌کنیم، هر ارتباطی که می‌گیریم، دائر مدار یک محبت و یک بغض است. هر حرکتی دائر مدار کندن بغض، یک رسیدن است که محبت اس. محبت‌های عملی و بغض‌های عملی و محبت‌های اخلاقی و بغض‌های اخلاقی، محبت‌های اعتقادی و بغض‌های اعتقادی، همه اینها را دارد. خدا حضرت آیت الله بهجت را رحمت کند. ایشان فرمود: اعمال ما خیلی شرایط برای قبول دارد. لذا خیلی به اعمالمان دل نبندیم. اما چیزی که می‌تواند به نجات انسان سرعت بدهد، محبت‌ها و بغض‌های درونی انسان است. هرچه اینها را درست به کار بگیریم شرایط قبولی‌اش ساده‌تر است. چون خیلی شدید و سریع است. خدا انسان را اینطور خلق کرده که مثل یک پر است، زود به این طرف و آن طرف پر می‌کشد. در حدیث آمد که دل همچون پری است *** در بیابانی اسیر صَرصَری است