صرصر آن محبت است و این پر هم، دل است. صَرصر باد محبتی است که کشیده میشود، اسیر آن است و میبرد. اگر نتوانست محبتش را مدیریت کند اسیر محبت میشود و به جایی که نمیخواهد گاهی کشیده میشود. لذا یوسف(ع) اینجا «تَرَكْتُ ... وَ اتَّبَعْتُ» پس در عمل هم باید حبّ و بغضهای ما مدیریت شود تا بتوانیم این تولی و تبری را درست ایجاد کنیم. کسی نمیتواند بگوید: من رهایش کردم، تا رها بکنی نمیشود بگویی این بی تفاوت است. اصلاً امکان پذیر نیست. هرکسی که دارد بی تفاوتی نشان میدهد خودش یعنی حبّ و بغض را نشان میدهد. هیچکس نیست که خالی از حبّ و بغض باشد. حتی کسی که اصرار دارد من فقط محبت به همه چیز دارم. حتی کسی که دارد اصرار میکند من محبت دارم، اگر به شیء محبت میکند به ضد آن حتماً بغض دارد. و الا نمیشود دو تا را با هم جمع کرد، نمیشود هم سلامتی را خواست و هم بیماری را، هم راستی و هم دروغ را، اگر علاقهاش به صادق بودن واقعی باشد حتماً بغض دروغ را در وجودش دارد. نمیشود کسی بگوید من بغض ندارم و فقط محبت دارم. اصلاً راه ندارد چون آن شیء که به آن محبت داری حتماً باید ضد آن را داشته باشی. لذا هرچقدر محبت شدیدتر شود، بغض هم شدیدتر میشود. چون بغض یعنی ضد، محبت شدید به این شیء یعنی من ضد این را به همین شدت نمیخواهم. با نزیک شدن به محرم که مظهر حبّ و بغض کامل است، سلام و لعن، حق و باطل، ولایت و دوری، عدل و ظلم، اینها همه مظهریت تام دارد که در محرم ایجاد میشود و انسان تمرین محبت شدید به اهلبیت میکند. محبتت را به حقیقت مطلق که امام معصوم است برای رساندن به خدا متصل کنی و بغض در مقابل کسانی که در مقابل امام بودند. هرچقدر لعن و سلام شدیدتر شود، سرعت حرکت انسان بیشتر میشود. لذا ماه محرم ماه سیر و حرکت است، ماه سرعت حرکت است. چون محبت و بغضها به اوج خودش میرسد. لذا دلها با جریان کربلا به سرعت به کمال میرسد. چون اوج محبت و بغض در او تجلی پیدا میکند. اینها نظام تربیتی است و نباید دست کم بگیریم. اینها نظام تربیتی اسلام است که خدا ما را اینطور قرار داده است. دشمن فکر کرد با جریان امام حسین(ع) او را سرکوب کرده است. ندانست بنیانی را با کشتن امام حسین بنا کرد که این بنیان که شدت محبت و بغض است الی یوم القیامة کارسازی دارد. این مأموریت امام حسین(ع) بود که شدت محبت و بغض را آشکار کند تا این کارسازی از او بیاید. این هم یک نکته که برای ما باید در زندگی تأثیر گذار باشد.