یک غنی‌ای از جایی عبور می‌کرد، دیدند ایستاده دارد نگاه می‌کند. گفتند: چرا نگاه می‌کنی؟ گفت: من یک جمله‌ای را اینجا نوشتم به آن جمله در گذشته نگاه می‌کنم. من یک روز تهی‌دست بودم و خیلی گرفتار بودم. از اینجا عبور می‌کردم، نوشتم: این نیز بگذرد. الآن که غنی شدم آمدم آن جمله را نگاه می‌کنم، می‌خواهم بنویسم باز این نیز بگذرد! یعنی خوشی دنیا و تلخی دنیا همه در حال گذشتن است و ماندگار نیست. یک حکیمی بود که حکومت آنوقت بر او خشم گرفت و او را زندان کرد. بعضی گفتند: بزرگمهر بوده همان بوذرجُمهر، خیلی او را در سختی و تنگنا قرار دادند. آمدند در زندان دیدند ناراحت نیست. گفتند: چرا ناراحت نیستی؟ گفت: معلوم نیست ناراحتی من ماندگار باشد. از این ستون به آن ستون فرج است. بنابراین انسان نباید خودش را اندوهناک نگه دارد. شاید خداوند متعال برای او فرجی بفرستد. خوب است عزیزان گاهی سوره مبارکه طلاق را مرور کنند. خصوصاً بعضی خانم‌هایی که از همسرشان طلاق گرفتند. گاهی نگران آینده‌شان هستند. سوره مبارکه طلاق عجیب است. آیات آخر سوره طلاق مربوط به «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) «من بعد عسرٍ یسرا» انسان در زندگی نگران نباشد. انسان امیدوار باشد به اینکه خداوند متعال برای او راه باز می‌کند. از این جمله امیرالمؤمنین استفاده می‌شود که انسان نباید بنشیند و غم بخورد. انسان نباید غم فردا را بخورد. می‌گویند: روز از نو و روزی از نو! امروز خدای متعال مرا در این حال قرار می‌دهد و شاید فردا اگر مشکلی داشته باشم برای من فرجی فراهم کند. «وَ ضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا» هموم و غم‌ها را از خودت دور کن. «لِمَا أَيْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا» از این دنیایی که تو در آن غمناک و اندوهناک هستی، جدا خواهی شد. «وَ تَصَرُّفِ حَالاتِهَا» حالات دنیا اینطور نیست که ماندگار باشد. گاهی برخی از افراد را می‌بینید که بیماری داشتند که از درمان نا امید شدند. اتفاقاً یک فرجی حاصل شده است. مولانا می‌گوید: گر تو کوری نیست بر اعمی حَرج *** ور نرو از صبر مفتاح الفرج «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً،إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (انشراح/6) «وَ كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا» مبادا دلت را به این دنیا خوش کن. دل خوش کردن به دنیایی که به آن خو گرفتی، ممکن است از همان جدا شوی. چون انسان از یک لحظه بعد از خودش خبر ندارد. در آیه آخر سوره مبارکه لقمان، خداوند متعال چند علم را ذکر کرده است. یکی علم الساعة است. «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» (لقمان/34) علم ساعت نزد خداست. یعنی علم قیامت! هیچکس نمی‌داند قیامت کی برپا می‌شود. یکی از علومی که خدای متعال از بشر پنهان کرده، این علم است. «وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً» (لقمان/34) هیچکس نمی‌داند فردا چه اتفاقی می‌افتد. گاهی در زندگی اتفاق افتاده که انسان عزمش را جزم کرده فردا یک کاری را انجام دهد، یک حادثه اتفاق افتاده و نشده است. انسان نمی‌داند فردا چه می‌کند. «وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» (لقمان/34) انسان نمی‌داند روی چه زمینی می‌میرد. بعد حضرت به ایشان می‌فرماید: «أَوْ إِلَي إِينَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَي إِيحَاشٍ» (نهجالبلاغه، نامه 68) هرگاه به دنیا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه گرفتار وحشت می‌شود. یعنی دنیا یک وضعیت ثابتی ندارد. یعنی برای کسانی که به خوشی دنیا دلخوش کردند، نه آن کسانی که به ناخوشی دنیا ناراحت هستند. معلوم نیست چه می‌شود. انسان نمی‌تواند به دنیا اتکا کند. اتکاء انسان در زندگی باید به خدای متعال باشد. شریعتی: یعنی اگر خودت را وصل به دنیا کردی، چون حال دنیا متغیر است، حال تو هم متغیر خواهد بود.