شریعتی: یک کتابی را سید مهدی شجاعی نوشته «مردان و رجزهایشان» در مورد رَجزهای اصحاب امام حسین است. وقتی اینها را نگاه میکنی تازه این نکته برایت واضح میشود و ملموس میشود. طوری حضرت را دوست میداشتند و غرق در محبت امام حسین بودند.
حاج آقای سعیدی: لذا عملکرد آنها را که میبینی هیچ ترسی نیست، هیچ پا پس کشیدنی نیست. هیچ دروغی در حرفهایشان نیست. تکان نمیخورند. لذا حضرت میفرماید: اصحاب من بهترین اصحاب بودند. خود حضرت أباعبدالله زیاد مصیبت کشیدند. یکوقت در هیأتها میگفتیم: بچهها تلاش کنید محرم و صفر را زنده نگه داریم. حضرت استاد ما میگفت: بچهها بیایید سعی کنیم محرم و صفر را درک کنیم ما را زنده نگه دارد. ما به اینها زنده هستیم. ما به گفتن این حرفها زنده هستیم. حیات برای حسین است و ما میّت هستیم. اگر خودمان را وصل کردیم زنده میشویم. انشاءالله توفیق داشته باشیم در روضهها خوب اشک بریزیم. یک فصل داریم تابستان و یک فصل زمستان است. محرم هم فصل عاشقی است. «يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ» (یوسف/88) ما آمدیم و «وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» خبری نیست، نه به نمازمان مینازیم، نه به روزهمان، هم خودمان میدانیم چه خبر است، هم شما میدانید چه خبر است. دستمان خالی است اما من عاشق تو هستم. من بخاطر تو ترک معصیت میکنم. بخار تو عملکردم را تغییر میدهم. چون تو را دوست دارم در مسیر تو قدم برمیدارم. چون منشأ اطمینان حضرات اهلبیت(ع) هستند، به آن جهت که برویم میتوانیم از آن استفاده کنیم.
در مقابل آنها ضلالت و گمراهی است. نگاه کنیم ببینیم دشمنان اهلبیت(ع) چه کار کردند. با شیطنتهای خودشان چطور این آرامش را گرفتند و وعدههایی که دادند، خلف وعده کردند. شیطان وعدههایش خلاف است. یعنی هرچه هم میگوید این طور نیست عمل کند. عمر سعد ملعون نه به حکومت ری و نه به حکومت جُرجان رسید. همانطور که حضرت أباعبدالله فرمودند: میبینم که سر تو بازیچه بچهها میشود و در کوچهها بخاطر بازی سنگ به تو میزنند! این خبر غیبی است که حضرت به او میدهد اما باز حبّ دنیا اینقدر قوی است و دوباره آن کار را انجام میدهد. ما یک تبعیت از اهلبیت داریم و یک تبعیت از شیطان داریم. درست مقابل هم ایستادیم. اهل کوفه گفتند: ما سلاح برای جنگیدن نداریم. از بیت المال به ما سلاح بدهید برویم بجنگیم. گفتند: ما سلاح نداریم خودتان بخرید. خدا مرحوم طباطبایی سید بزرگوار را رحمت کند. ایشان برای ما نقل تاریخی کرد که اینها آمدند نفری ده درهم از خودشان دادند، سلاح خریدند. گفتند بعداً از بیت المال میگیریم و این وعده به آنها داده شد. اینها رفتند جنگیدند امامشان را کشتند و برگشتند، گفتند: به اندازه کافی پول نیست. نفری سه درهم به شما برمیگردانیم. هفت درهم از جیبشان ضرر کردند. قرار بود چه چیزهایی به آنها بدهند. به زنان گفتند: زیورآلات به شما میدهیم، بروید با أباعبدالله بجنگید. این زنها مأمور شیطان در خانهها شدند. هی زیر گوش مردها خواندند که بروید بجنگید، زیور آلات نصیب ما شود. حرص و هیجان حرص داشتند. آیت الله میلاتی میفرمودند: وقتی خواستند شریح قاضی را در مورد خارجی بودن حضرت فریب بدهند، میگوید: در خانهاش بروید، سه کیسه زر توسط دو غلام ببرید و در درگاهی خانه وارد شوید، در را ببندید و با او تنها شوید. کیسههای زر را باز کنید. روی زمین خالی کنید. زری که درون کیسه است با زری که روی زمین است فرق دارد. از نظر قیمت یکی است ولی باید صدا و برقش چشم را بگیرد. میگوید: نشان بدهید و بعد حکم را بدهید که امضاء کند. العیاذ بالله، حکم خارجی بودن حضرت أباعبدالله را شریح قاضی نوشت.