آنچه أباعبدالله میخواهد. خدا حضرت آیت الله مجتهدی را رحمت کند. میگفت: اگر میخواهید عمل شما صالح شود، قبلش ببینید امام حسین دوست دارد یا دوست ندارد؟ این معیار شما باشد. این حسینی شدن است. من عاشق او هستم. او را دوست داری یا نه؟ حالا ببین میتوانی گناه کنی و آلوده شوی؟ وقتی عاشق شدی دیگر نمیتوانی غیر از او را ببینی. همه جهتدهی و بینایی تو میشود او. آنوقت زیبا میبینی. این مقام أبا عبدالله که رضایت از خدا دارد. «راضیة مرضیه» راضی است. امام حسین الآن میگوید: »الهی رضاً بقضائک» در لحظات آخر این را میگوید. خدایا راضی هستم به قضای تو، خدایا تسلیم امر تو هستم. اگر عینک حسینی بزنیم آنوقت تحمل مصیبتها آسان میشود. تحمل شدائد و سختیها را داریم، بی صبری و ناشکری نمیکند.
شریعتی: کربلا که همه سختی و پریشانی و درد و غصه است، چطور ما را آرام میکند؟
حاج آقای سعیدی: حضرت زینب(س) میفرماید: همه جمیل است «ما رأیت الا جمیلا» پس در رؤیت هست. در نگاه هست، اینها همه چیزی است که خدا مقدر کرده است به این معنا، اما بدانید فلاح و رستگاری برای حضرت أباعبدالله است. تکلیف ما اشک و گریه است و آن عقدهای که در دلمان هست، آن داغی که به دل ما نشسته در مورد جریان کربلا، اما هرکدام از اینها وقتی میخواهند بروند شهید شوند چه حال خوشی دارند. حضرت علی اکبر به امام حسین(ع) فرمود: بابا جان، وعدهای که به من دادی وعده شد. پیامبر ظرف را آورد. گفت: بیا برای تو هم ظرف بهتری آماده کردم. برای تو هم دارد وعده میدهد. قاسم بن الحسن، هرکدام از اینها را نگاه میکنی، غلام سیاه در بغل امام حسین(ع) «اللهم بیض وجهه» حضرت دعایش میکند. بالای سرش میآید. همه پریشانیهای عالم یک طرف، آرامشی که سرت در بغل أباعبدالله باشد، بیاید از صورت تو خونها را پاک کند. خاکها را پاک کند. بعد دعایت کند و بگوید: خدایا رو سفیدش کن، خدایا او را خوشبو کن. او کنار ما در بهشت باشد. همه عالم و سختیهای عالم به این خوشیهای یک لحظه قابل مقایسه نیست. وقتی با دید امام حسین نگاه کردی هیچ چیزی در دنیا نه رغبتی برایت ایجاد میکند، شیرینی ایجاد میکند، میگویند: اینها طلقاء هستند نسبت به بهشت، عاشقان امام حسین(ع) را طلاق بهشت دادند. نگاهشان بهشت هم نیست. همه چیز حسین است.
عشق بازی هنر است. گفت:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی ** عشق محمد بس است و آل محمد