شریعتی: صلوات و درود خدا بر حضرت محمد مصطفی(ص) و اهلبیت گرانقدرشان. این هفته قرار گذاشتیم از مرجع بزرگ شیعه، کسی که در زمان حیاتش مرجعیت عام و علی الاطلاق شیعه را به عهده داشته، حضرت آیت الله بروجردی یاد کنیم.
حاج آقای عابدینی: به سراعت چند نکته را عرض کنم. یکی اینکه مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به شدت سیاسی بودند و میفرمودند: عبادیترین دستور ما که تعبدیات آن خیلی زیاد است، حج است. در عین حالی که این حج با اینکه عبادیترین دستور دینی ما هست، سیاسیترین دستور دینی ما هم هست. اینقدر در سیاست بحث حج قوی است که ایشان فرمودند: از ارکان سیاست اسلامی است. جمع شدن مؤمنین از همه جا کنار همدیگر و ارتباط با همدیگر، در عین اینکه تعبدیات فوقالعاده دارد، چیزهایی که نیاز به علت ندارد و باید بروی و انجام بدهی. اما ایشان فرمود: این سیاسیترین حکم و از ارکان سیاست اسلامی است. یکی از کسانی که خوب مقاومت کرد و شاید تنها کسی بود که این مسأله را به نام خودش ثبت کرد در اینکه دستورالعمل خط ایران و زبان ایران تغییر نکند، آیت الله العظمی بروجردی بود. زمان رضاشاه وقتی آتاتورک توانست رسم الخط ترکیه را تغییر بدهد، رضاشاه هم میخواست همین کار را بکند. کسی که ایستاد و مقاومت کرد و نگذاشت این محقق شود آیت الله العظمی بروجردی بود. نگذاشت غربی شدن صورت بگیرد. یکی از بحثهای دیگر این است که ایشان از جهت تقریب بین مذاهب کسی است که در مقابل حیله انگلیسیها که میخواستند تفرقه بین شیعه و سنی ایجاد کنند و این دو را از هم جدا کنند، ایستاد. اولین کسی که مبلغ در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکایی فرستاد آیت الله بروجردی بود. مقام معظم رهبری میفرمایند: آیت الله العظمی بروجردی تمام کادرهایی که بعد از انقلاب به کار گرفته شدند، کادرهایی بودند که توسط آیت الله العظمی بروجردی ساخته شده بودند. یعنی شاگردان ایشان بودند که کادر نظام شدند.
گاهی در بحثهای طلبگی گفتار و سؤال و جواب شدت پیدا میکند طوری که گاهی شاگرد روی سؤالی اصرار میکند تا استاد عصبانی میشود. در جلسهای که ایشان از دست شاگردش عصبانی شده بود بعد از اصرار زیاد شاگرد، آنجا این عصبانیتش را با اینکه یک روز زمستانی و بارانی سرد هم بوده است، نقل میکنند بعضی از شاگردانشان که ایشان ان روز عصری در باران شدید با یک درشکه آمدند و مرا برداشتند و خانه آن طلبهای که در درس به ایشان اشکال گرفته بودند، رفتند و دست ایشان را بوسیدند و عذرخواهی کردند. دست شاگردش را که در اثر زیادی سؤال اذیتش کرده بود، میبوسد. نکته دیگر اینکه وقتی ایشان مشغول درس و بحث در اصفهان بودند، پدرشان نامه مینویسند که برای ازدواج به اصفهان بیا، ایشان میگوید: اگر اجازه بدهید من درسم را ادامه بدهم. بالاخره اصرار میکند بیا. وقتی میرود بعد از اینکه ازدواج میکنند، وقتی برمیگردند، اقای بروجردی میگویند: همین که من حرف پدرم را گوش کردم و رفتم، بروجردی، بروجردی نشد مگر بخاطر همین خانمی که پدر به من امر کرد بیا! یعنی تمام این کمالات به واسطه همین احترامی بود که پدر و این خانم برای ایشان قرار داد. انشاءالله خدای سبحان ما را متواضع قرار بدهد. انشاءالله خدای سبحان ما را نسبت به ایمانمان بصیر قرار بدهد تا سختیها برای ما آسان شود.
شریعتی: «والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»