برنامه سمت خدا موضوع برنامه : سیره تربیتی حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم كارشناس : حجت الاسلام والمسلمين عابدینی تاريخ پخش : 09-04-97 بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. شریعتی: سلام می‌کنم به همه دوستان عزیزم، بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان، هموطنان داخل و خارج از کشور، انشاءالله خداون متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقای عابدینی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید. حاج آقای عابدینی: سلام علیکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله خدای سبحان در این فصل جدید، برای ما فصل جدیدی از کمالات را ایجاد کند. شریعتی: اولین روز هفته ما مزین به نور قرآن کریم است. در ذیل بحث حضرت یوسف که نکات قرآنی و ناب و لطیفی را می‌شنویم. همه ما قصه حضرت یوسف را شنیدیم و آن را دنبال کردیم اما این نکات دقیقی که حاج آقای عابدینی بیان می‌کنند شاید کمتر توجه کرده باشیم، امروز هم ادامه بحث شما را خواهیم شنید. حاج آقای عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) عرض سلام داریم خدمت حضرت یوسف(ع) و همچنین نبی گرامی اسلام(ص) و اذن می‌طلبیم از این بزرگواران برای اینکه اجازه بدهند در این آیات قرآن که در مورد حضرت یوسف(س) هست وارد شویم و ما را امداد کنند در اینکه بهترین بهره‌ها را از جهت علمی و عملی ببریم. در محضر سوره یوسف بودیم. تا حدود آیات 32 مسائلی را خدمت دوستان عرض کردیم. در انتهای آیه 31 که فرمودند: «قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ» (یوسف/32) ابتدای کلام یک نکته را بگویم که بسیار لازم است. زبان عشق برای خود فرهنگی دارد و قواعدی دارد. اگر زبان عشق را پذیرفتیم حتی آنجایی که عشق غلط است نه هوس، گاهی هوس است و عشق نیست. اما گاهی عشق است ولی غلط است. عشق غلط هم داریم اما به مرتبه‌ای از محبت رسیده که «قَدْ شَغَفَها حُبًّا» (یوسف/30) به این مرتبه رسید که سیطره بر قلب زلیخا پیدا کرده بود. این عشق است. پس قواعد عشق در آن جاری است هرچند عشق متعالی نیست اما عشق است. قواعد عشق واحد است اما به لحاظ مبادی و غایات متفاوت می‌شود. زمانی هست که این غایت خداست، مبدأ امر الهی است. فنای در اوامر الهی یک مرتبه از عشق است. مثل عشق نبی اکرم و مثل عشق یوسف صدیق به خدای سبحان، این هم عشق است. یک عشق هم عشق غلط است اما قواعد عشق در آن جاری است. مثل عشق زلیخا به حضرت یوسف(س) که این نگاه را اگر داشته باشیم در تبیین آیات خیلی دخیل می‌شود. لذا علامه طباطبایی(ره) در المیزان از این منظر که این عشق را پذیرفته هرچند غلط، این آیات را بر آن مذاق تفسیر کرده است. حتی اگر در این آیه وقتی که می‌گوید: «قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ» به زنان دیگر می‌گوید: این همان کسی است که شما مرا ملامت می‌کردید. با ادبیات معمولی یک معنا پیدا می‌کند. با ادبیات عاشقانه یک معنای دیگری، در ادبیات معمولی زلیخا می‌خواهد خودش را تبرئه کند که این نگاه عادی است که شما ببینید دست‌هایتان را بریدید. چرا مرا ملامت می‌کردید؟ خودتان هم مبتلا شدید. این ادبیات معمولی است. چون مسأله بزرگ و عظیم است همه مبتلا می‌شوند این ادبیات معمولی است. اما یک موقع ادبیات عاشقانه هست. «قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ» می‌گوید: نگاه کنید و ببینید این چه کسی است. اینکه انسان اینطور از خود بی‌خود می‌شود جا دارد. ملامت در وادی عشق معنی ندارد. این نمی‌خواهد خودش را اینجا تبرئه کند. در وادی معمولی می‌گوییم: زلیخا می‌خواهد خودش را تبرئه کند. اگر شما هم بودید گرفتار می‌شدید. پس به من حق می‌دهید. اما در وادی عشق می‌گوید: ببینید این چیست. ببینید این چه کسی است؟ عاشق به دنبال اینکه خودش را تبرئه کند نیست. ادبیات عاشقانه با این نگاه است. ولی در ادبیات معمولی دنبال تبرئه است. دنبال این است که خودش را نجات بدهد.