برنامه سمت خدا حجت الاسلام والمسلمین عالی موضوع برنامه : سکرات مرگ زمان پخش : 14-04-97 (بازپخش 05-04-90) دل شیخ نیشابور، دل پیر هرات است دل نورمحمد، عطر صلوات است، دل گفتم و این دل سجاده ی مکه است تسبیح مدینه است، مهر عتبات است، هوهوزدن دل، عشق است و جنون است حق حق زدن او، صوم است و صلاة است، شعر از سر من دست برداشته اما بالای سرم باز ابر کلمات است، پایان من و دل آغاز شگفتی است می میرم و مرگم در قید حیات است. سوال – در ادبیات دینی و در ادبیات مرگ، ما به واژه ای برخورد می کنیم به اسم سکرات. سکرات با احتضار چه فرقی دارد؟ پاسخ – این واژه ی سکرات موت در ادبیات دینی ما وجود دارد. سکرات جمع سکره است که کلمه ی سکر و مستی نیز از همین کلمه مشتق می شود. و در قرآن مفرد این کلمه به کار برده شده است. سکرات در واقع همان حالت احتضار است اما از آن جهت به حالت دم مرگ احتضار می گویند که وقت حضور مرگ، وقت حضور ملائک است. و از آن جهت به آن سکرات می گویند که انسان در یک تحیر، سردرگمی و گیجی قرار می گیرد شبیه افراد مست. از یک طرف انسان حسرت این را می خورد که عمر او به پایان رسیده و درست استفاده نکرده است. و اندوه این را می خورد که در حال جدا شدن از دنیا و امور مورد علاقه ای است که عمری با آنها انس گرفته است و از طرف دیگر عوالم ناشناخته ای برای او جلوه می کند که وحشت آور است. دیدن صحنه هایی که تا به حال ندیده است او ملائک و شیاطین را که حاضر شده اند می بیند. و همینطور عمری فرد با بدن خود انس گرفته، آن فشاری که باعث شود روح از بدن جدا شود یک حالت سردردگمی و گیجی و تحیری ایجاد می کند که به آن سکرات می گویند. اگر یک دندان ما شدیداً درد بگیرد ما سردرگم و گیج می شویم و خیلی چیزها را فراموش می کنیم. دندان درد با حالات دم مرگ قابل مقایسه نیست. در قرآن یک تأبیر دیگری هم وجود دارد به نام قمرات الموت. قمرات به معنای شداید و سختی های مرگ است. یک تعبیر امیرالمومنین (ع) در خطبه ی 109 نهج البلاغه دارد که توصیف هنگام سکرات است. این مطلب را اززبان کسی می شنویم که به جزئیات این راه آگاه بوده است. حضرت می فرمایند: آن هنگام قابل توصیف نیست. از یک طرف سکرات موت و سختی جان دادن و از طرف دیگر غم و اندوه فرصت هایی که فرد از دست داده است تمام وجود او را می گیرد. درآن لحظات سخت اعضاء بدن سست می گردد و رنگ آنها تغییر می کند. با لحظه لحظه زیاد شدن آثار مرگ در پیکر، زبان از کار می افتد ( یعنی اولین عضوی است که از کار می افتد ) و قدرت سخن گفتن سلب می گردد. ولی همچنان اعضاء خانواده ی خود را با چشم نگاه می کند و با گوش های خود می شنود، عقل او نیز سالم است. فکر می کند که عمر خود را به چه چیزهایی گذرانده و در چه راهی روزگار خود را تباه کرده است. به یاد اموالی می افتد که با خون دل آنها را جمع کرده و کاری به حلال و حرام آن نداشته است. این نشان می دهد که حضرت کسانی را توصیف می کند که اهل دنیا هستند. و حالا باید برود و جوابگوی این اموال باشد. لذت و استفاده ی آن برای دیگران و حساب پس دادن و بدبختی آن برای او مانده است. مرگ همچنان بر اعضاء بدن او چیره می گردد تا آنجا که گوش او نیزمانند زبان از کار می افتد. و فقط به خانواده ی خود نگاه می کند و حرکت زبان آنها را می بیند ولی دیگر صدایی نمی شوند. پس از مدتی چشم او نیز از کار می افتد و روح از بدن خارج می شود. مرداری خواهد شد در بین خانواده ی خود به طوری که از نشستن نزد او وحشت می کنند و از نزدیک شدن به او دوری می نمایند. در این حال دیگر نه گریه کننده ای او را یاری می کند و نه کسی به او جواب می دهد. سپس او را برداشته و بسوی آخرین منزلگاه یعنی قبر می برند و او را آنجا تنها گذاشته و به دست اعمال خود می سپارند و از دیدار او برای همیشه چشم می پوشند. این آن لحظه سکرات و قمرات است که حضرت امیر(ع) توصیف کرده و لحظه ی سختی است.