بین این موجودات، زیبایابی را هم در انسان به خصوص قرار داده است. همه عالم حَسن و زیباست اما زیبایاب هم در بین عالم انسان هست. نمی‌گوییم: بقیه عالم زیبایاب نیستند. انسان در بین موجودات به زیبایابی و یافت زیبایی بالخصوص اختصاص دارد. خودش فرمود: وقتی انسان را خلق کرد، «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» (مؤمنون/14) یعنی انسان را زیباترین خلق کرد. این «تبارک الله احسن الخالقین» نسبت به انسان است، نتیجه‌ای که می‌خواهیم از این قصه بگیریم این است که اصل زیبایی و ادراک زیبایی فعل خداست و از او نشأت گرفته است. چون خودش حقیقت جمال نامتناهی است، هر قدر کسی قدرت ادراک زیبایی بیشتری پیدا کند باب زیبایی محقق است که او بتواند بیشتر بیابد. یک مرتبه این است که به بهترین نحو خلق شده است، یک مرتبه این است که تمام اینها تجلی جمیل مطلق هستند. یعنی اگر این درست دیده شود زیباترین است. در بین این زیباترین‌ها خدای سبحان وقتی انسان را خلق کرد، به خالق این انسان که خودش باشد گفت: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ». یعنی این بهترین و زیباترین خلق است. خودش هم بهترین و زیباترین خالق است. اصل زیبایی و یافت زیبایی را خدای سبحان در عالم قرار داده است. این صفت در انسان ممدوح است. اگر کسی زیبایی را نمی‌یابد یک عیب است. خدای سبحان زیبایی عالم ظاهری را یک رقیقه نسبت به زیبایی‌های بالاتر قرار داده است. برای اینکه انسان از آن زیبایی بالاتر محروم نشود و محصور و محدود به زیبایی ظاهری نشود، یک حدودی را قرار داده که تو اگر در این حدود حرکت کنی، از اینها عبور می‌کنی و در اینها متوقف نمی‌شوی. برای اینکه انسان را در زیبایی توسعه بدهد و بالا ببرد، یک حدودی را قرار داده که انسان مشغول نشود به طوری که از مراتب بالاتر غافل شود. لذا خدای سبحان یوسف را خلق کرد. می‌توانست کسی باشد که این زیبایی را نداشته باشد و کسی مفتون او نشود. اما کسی مفتون او شد و از ظاهر او به باطن او راه پیدا نکرد، این غلط است. اگر کسی یوسف(ع) را دید و از زیبایی او به زیبایی‌های باطنی، اخلاق او، ذات او، خالق او راه پیدا کرد، این راه سریع کمال ایجاد کرده است. یعنی خدا با تجلی زیبایی دلها را به سوی این زیبایی جذب کرده اما نخواسته در این زیبایی متوقف شوند. لذا زیبایی او مذموم نیست که بگوییم فتنه‌گری ایجاد می‌کند. نه! خداست. اگر می‌دانست که این فقط سبب فتنه‌گری است، نه سبب جذب، این کار را نمی‌کرد. خدا نمی‌خواهد کسی را به ضلالت بیاندازد.