نکته دیگر این است که وقتی زلیخا دارد بیان میکند «وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ» (یوسف/32) اگر آنجایی که امر کردم انجام ندهد، نمیگوید: من او را زندان میاندازم. «لَيُسْجَنَنَ» این به زندان افتاده میشود. هیچگاه عاشق محنت معشوق را ابراز نمیکند. هیچ عاشق به معشوق سخن سخت نگفت! زلیخا نمیگوید: من تو را به زندان میاندازم، میگوید: اگر حرف مرا گوش نکرد «لَيُسْجَنَنَ» به زندان افتاده میشود و از تحقیر شدهها قرار میگیرد. نمیگوید: من تحقیرش میکنم. اینها نکتههای ظریفی است. مثلاً خدای سبحان وقتی میخواهد احکام جعل کند، آنجای که حکم سخت است و با میل انسان سازگار نیست، نمیگوید: من این کار را میکنم. میگوید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصاص» (بقره/178) قصاص بر شما نوشته شد. این نحوه جهل حکم است که اگر محبت در کار است، وقتی میخواهد حکمی را، کار و سختی را ایجاد کند، نمیآید به صراحت به خودش نسبت بدهد. نمیخواهد در این رابطه کدورت ایجاد شود ولی از آن طرف میگوید: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (انعام/12) خدا رحمت را بر شما نوشته است. آنجا که رحمت است میگوید: من نوشتم. این را برای شما حتمی قرار دادم. اینها در زبان ارتباط با خدا و حتی مدیریت یک خانواده، پدر در یک خانواده، در نظام تربیتی که رابطهها براساس محبت شکل بگیرد، آنجایی که سختی است چطور بیان شود. «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ» (بقره/216) خدا با محنت با کسی برخورد نمیکند حتی اگر سختی در کار است، این سختی حتماً برای او نافع است حتی اگرچه این سختی را صریح نمیگوید که من این را برای تو سخت میکنم. این زبان چقدر عشق را به ما یاد میدهد. با اینکه میگوید: «وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ ما آمُرُهُ» اگر آنچه من امر کردم انجام ندهد، «لَيُسْجَنَنَ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ» این خیلی زیباست.