فهمیدم قیامت حق است. قیامت را باور کردم. هر عملی عکس‌العمل دارد. به آن رسیدم و این آیه را باور کردم. اگر ما حرف گوش می‌دادیم همان «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ» (انعام/91) کافی بود. حضرت امیر می‌فرماید: علم یک حرف بیشتر نیست، اما جُهال بخاطر اینکه بیشتر بفهمانند هی تکرار کردند. صحابی آمد به پیغمبر گفت: می‌گوید: همین سوره برای من کافی است. فرمودند: او را آزاد بگذار. وقتی این اعرابی برگشت، اول شخصیت عالم درباره‌ی او فرمود: «رجع الاعرابیُ فقیها» یعنی اعرابی رفت در حالی که فهیم و فقیه شد. اولین محور بنیادی ریشه کار امام صادق این است که هرکس برای خودش یک کاری کند. مُعلّی بن خُنیس می‌گوید: شب بارانی بود. در تاریکی‌های کوچه مدینه دیدم کسی خم شده و دست به زمین می‌کشد. نزدیک آمدم دیدم امام صادق(ع) است. آقا اینجا چه می‌کنید؟ دیدم انبانی از آذوقه به دوش می‌کشند، خیلی صدقه سر و پنهانی سفارش شده است. صدقه سری و پنهانی غضب خدا را خاموش می‌کند. به افراد نیازمند بدون اینکه متوجه شوند به حسابشان واریز کنیم. چرا امامان ما نیمه شب انفاق می‌کردند و گاهی صورتشان را هم می‌پوشاندند؟ امام سجاد(ع) حدود چهارصد خانوار را اداره می‌کردند. وقتی از دنیا رفتند، گفتند: آن کسی که شب‌ها برای ما چیز می‌آورد، چه کسی بود؟ تازه فهمیدند امام سجاد(ع) است. کتاب «احسان، رمز خوشبختی» را یکبار معرفی کردم، خیلی روایات صدقه و احسان فوق العاده است. می‌گوید: دیدم امام صادق انبان به دوش کشیده، قنبر به امیرالمؤمنین اصرار کرد: بار خرما و آرد را من به دوش بکشم. فرمودند: نه من باید بارم را به دوش بکشم. خدا خیلی دوست دارد ما خودمان بارمان را به مقصد ببریم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمودند: من یک ساعت عمر دنیا را با همه آخرت عوض نمی‌کنم. چرا؟ «إِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لا عَمَلَ» (نهجالبلاغه، خطبه 42) بعد از اینکه نفس ما بند آمد، بعد از یک عمر با برکت، داغ یک سبحان الله و لا اله الا الله، یک نماز، یک دعا، زیارت بر دل ما می‌ماند. دیگر در برزخ و بهشت و قیامت جای این کارها نیست. دیگر نمی‌شود دعای کمیل خواند. برای همین یوم الحسره است. اینجا عمل است و آنجا روز برداشت است. لذا می‌فرماید: من یک ساعت عمر دنیا را با همه آخرت عوض نمی‌کنم. چقدر بعداً حسرت می‌خورد چرا خمس ندادم؟ زکات ندادم؟ ائمه چه می‌دیدند که لقمه دهانشان را هم به دیگران می‌دادند؟ روایت دیدم یک درهمی که انسان برای امام و اهل‌بیت خرج می‌کند، فرمود: یک مبلغ ناچیزی که آدم برای اهل‌بیت هزینه می‌کند، در بهشت خدا اینقدر بزرگ می‌کند به اندازه کوه احد می‌شود! امام صادق را دیدم که بار انبان به دوشش بود، بخشی روی زمین ریخته بود و داشت جمع می‌کرد. من هم کمک کردم همراه حضرت جمع کردم، امام صادق رفتند به جایی که فقرای مدینه استراحت می‌کردند. در خلوت و تاریکی آن آذوقه‌ها را بالای سر اینها گذاشتند. معلی بن خنیس می‌گوید: وقتی برگشتیم به امام صادق گفتم: خیلی از اینها شیعه شما نیستند و شاید مسلمان هم نباشند، شرط احسان و انفاق که شیعه بودن و مؤمن و مسلمان بودن نیست. البته خدمت به مؤمن و شیعه بهتر است، حضرت فرمودند: اگر اینها شیعه ما بودند، سزاوار بود که اینها را در نمک غذایمان هم شریک کنیم. کمک به فقرا بهترین زاد و توشه برای آخرت است.