مام صادق(ع) که جان همه ما به قربانش است، می‌فرماید: من به این باور رسیدم در عین اینکه امام هستم و تلاش و کار می‌کردم، رزق من دست خداست. او رزاق است. خدا می‌فرماید: اگر چیزی به تو نرسید رزق تو نبوده است. اینقدر غصه نخور، اگر هم برایت زیادی رسید، مغرور نشو. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/23) رزق دست خداست. به یک آرامش رسیدم. آیت الله بهجت می‌فرمودند: هیچ وقت شده یک بچه‌ای صبح بلند شود گریه کند بگوید: می‌ترسم پدر و مادرم به من صبحانه ندهند. اینقدر که یک بچه به پدر و مادر آرامش دارد و اعتماد دارد، ما به خدای خودمان اعتماد داریم؟ ثنایی غزنوی شعر زیبایی دارد. می‌گوید: سالکی کرد سر برون ز نهفت *** کشتک خویش خشک دید و چه گفت کای هم آن تو و هم آن کُهُن *** رزق بر توست هرچه خواهی کن پیرزنی کشتی داشت، هر سال از گندم و جویی و درختی کشتش را می‌گرفت و استفاده می‌کرد. یکبار دید سرما زده و آفت زده و همه کشتش از بین رفته است. گفت: رزق من دست خداست. من تلاشم را کردم. همه کارها دست توست. همه آسمان و زمین و ابر و باد و مه و خورشید دست توست. تو باید رزق مرا بدهی. از این راه ندهی از راه دیگر می‌دهی. پیرمردی می‌گفت: یقین دارم تا من دهانم باز است، خدا رزق این دهان باز را می‌رساند. عمده ما غصه تجملات و تشریفات زندگی را می‌خوریم و الا رزق به اندازه‌ی نیاز می‌رسد. خدا صد در صد تضمین کرده رزق انسان را به اندازه نیاز می‌رساند، کم یا زیاد! اصل رزق را خدا می‌رساند. سعدی شعر زیبایی دارد. می‌فرماید: یکی طفل دندان برآورده بود *** پدر سر به فکرت فرو برده بود که من نان و برگ از کجا آرمش *** مروت نباشد که بگذارمش چو بیچاره گفت این سخن پیش جفت *** نگر تا زن او را چه مردانه گفت مخور هول ابلیس تا جان دهد *** که هرکس که دندان دهد، نان دهد