هر شب مهمانی رفتن، در اخبار همه فوتبال‌ها را دیدن، کسی مُلا نمی‌شود. در گرسنگی و تلاش بسیار، 2- من عزت و بزرگی را در طاعتم قرار دادم ولی مردم اشتباه می‌کنند. در خدمت قدرتمندان می‌جویند ولی نمی‌یابند. «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» (نساء/139) مؤمنان عزت دارند، عزیز و بزرگوار هستند. 3- من بی‌نیازی و غنا و ثروتمندی را در قناعت قرار دادم ولی مردم در فراوانی مال می‌جویند و نمی‌یابند. «کثرة المال» در درون انسان احساس بی‌نیازی بکند. کسی که به اندک راضی و قانع نمی‌شود به بسیار هم قانع و راضی نمی‌شود. 4- رضایتم را در دشمنی و مخالفت با هواهای نفسانی قرار دادم ولی مردم در رضایت هواهای خویش می‌جویند و نمی‌یابند. همه کار می‌خواهد بکند، همه جا برود، چشمش هم همه‌ چیز ببیند، تقرب هم به من پیدا کند. دل خیلی چیزها را می‌خواهد. چشم خیلی چیزها را می‌خواهد. انسان سیری ناپذیر است. 5- من راحتی را در بهشت قرار دادم، مردم در دنیا می‌جویند و نمی‌یابند. ماشین بخرم دیگر راحت می‌شوم، ماشین می‌خریم گرفتاری‌ها بیشتر می‌شود. در دنیا راحتی وجود ندارد. هرچه انسان جلو می‌رود گرفتاری‌هایش بیشتر می‌شود مگر اینکه مدیریت کند. وقتی مدیریت کرد راحتی خوبی دارد. آرامش روی شانه مثل پروانه‌ای است که روی شانه‌ی آرام می‌نشیند. اگر انسان بدود این آرامش سراغش نمی‌آید. آرامش و غنای درونی! خدا نکند انسان حرص سیری ناپذیر داشته باشد، هرچه جلو می‌رود نمی‌رسد. انشاءالله خداوند این ویژگی‌های والا را نصیب همه ما بگرداند.