پیرمردهایی هستند که از ایشان خاطراتی دارند و من با برخی از آنها برخورد داشته ام. این مرحوم نقل می کند که یک بار بعد از نماز مغرب و عشا که مسئله می گفتم یک مسئله را اشتباه گفتم. وقتی به منزل رفتم متوجه شدم که اشتباه گفته ام. همان شب راه افتاده و به در خانه ی مسجدی هایی که دور و بر منزل ایشان بودند و آنها را می شناختند رفتند وبه آنها گفتند که آن مسئله را اشتباه گفته اند. به در چند خانه که رفتند یک نفر به او گفت حاج آقا چه عجله ای است حالا فردا شب ما می آمدیم آنجا شما آن را تصحیح می کردید. گفت شما عجله ندارید شاید حضرت عزرائیل (ع) عجله داشته باشد وفرصت به فردا نرسد که من آن را تصحیح کنم. این چقدر ارزشمند است و چقدر زندگی را شاد می کند. اینکه رزمندگان در جبهه ها اینقدر نشاط داشتند و شوخ و راحت بودند به این علت است که با مرگ مشکلی نداشتند. درست است که مرگ آنها نیز ناگهانی بود و در یک لحظه خمپاره یا گلوله ای می آمد اما آن ناگهانی به گونه ای بود که آمادگی قبلی داشتند. این آمادگی با این چند چیز ایجاد می شود: اول توبه و جبران خطاها. یعنی مطمئن نباشیم که فردایی است، شاید نباشد. اگر حق الله، نماز و روزه و حجی به گردن من است نباید بی خیال آن باشم. معنا ندارد که یک مومن بی خیال حقوقی که از خداوند متعال ضایع کرده باشد. البته من نمی گویم که فرد همه ی کارهای خود را کنار بگذارد و بایستد فقط نماز بخواند و روزه بگیرد. اگر نماز یا روزه ی قضایی به گردن فرد است روزی یک نماز قضا بخواند. همین مقدار که نشان دهد بی تفاوت نیست کافی است. نباید با واجبات و حرام های خدا شوخی کنیم.