در آیه شریفه می‌فرماید: «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ» من از جاهلین می‌شوم. یکبار این تعبیر را یوسف در مقابل زلیخا دارد. وقتی درها را بست و یوسف را حبس کرد، «إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (یوسف/23) ظالم به فلاح نمی‌رسد. بعد هم در آیه‌ی 52 دارد در مقابل عزیز مصر که می‌گوید: خائن در نزد خدا محبوب نیست. خائنین در امان نیستند. اینجا می‌فرماید: «وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ» با خدا مخاطبه دارد. چرا به عزیز مصر می‌گوید: من از خائنین نباشم؟ چون امانتی که عزیز مصر در خانه‌اش می‌برد را گفت: من خیانت نکردم، من امین هستم. درمقابل زلیخا می‌گوید: من ظالم نیستم. در مقابل خدای سبحان می‌گوید: خدایا مرا از جاهلین قرار نده که اگر کسی به معصیت مبتلا شد به جهل مبتلا شده است. اگر کسی لغزش پیدا کرد جاهل است. هرچند علم داشته باشد. علمی که به عمل نرساند جهل است. لذا بعضی فرمودند: جهل در مقابل عقل است نه علم. امام صادق می‌فرماید: عقل 75 لشگر دارد، جهل 75 لشگر دارد. جهل را در مقابل علم قرار نداد. جهل را در مقابل عقل قرار داد. یعنی جاهل کسی است که عاقل نیست. ممکن است علم هم داشته باشد اما اگر عقل نداشت جاهل است. لذا تعبیر این است «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ» (نساء/17) خدایا توبه را برای کسانی قرار دادی که اینها به گناه مبتلا می‌شوند. «بجهالة» اینها جهل پیدا کردند، بنده ممکن است یک چیزهایی هم بداند اما اگر مبتلا به گناه شد، جاهل می‌شود. اینجا عقاب هم بیشتر می‌شود. «وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ» (یوسف/33) عقل را در وجود من احیاء کن. این را هم به امداد الهی می‌تواند عاقل بماند. انسان‌ها در مقابل این مسأله چهار دسته می‌شوند. بعضی‌ها گاهی می‌دانند خوب است و خوب عمل می‌کنند. هم صاحب جزم است و هم صاحب عزم است که عمل است، جزم و عزم را با هم دارد. این مانند اولیای الهی و صلحا و مؤمنین می‌شود. اما گاهی انسان می‌داند خوب، جزم دارد اما عزم ندارد. اهل عزم نیست. عملش صحیح نیست و به معصیت مبتلا می‌شود. گاهی انسان صاحب عمل خوب است، عزم دارد اما جزم ندارد. از جهت علمی چیزی نمی‌دانند. اما هرچه بفهمند از دین است انجام می‌دهند. اهل تقلید هستند و بالاخره این هم نجات پیدا می‌کند. اما این کجا و آن کسی که هم می‌داند و هم عمل خوب انجام می‌دهد. اما کسی که نه می‌داند، نه صاحب عزم است. جهالت و حیرت او از همه بیشتر است. سعی کنیم هم صاحب جزم باشیم که علم باشد و یقین باشد و عقل باشد، هم صاحب عزم باشیم.